برگرفته از کتاب مکتب سلیمانی(ص33 تا 57)

مکتب سلیمانی
هادت و مراتب آن انواع ش از نگاه دین مقدس اســلام ارزش عمل به پیکره و ظاهر ًمســلما آن نیست. پیکره و ظاهر عمل در جان و دل انسان تأثیر دارد و برای خود قیمت و منزلتی داراســت اما آن چیزی که مهم تر و تأثیرگذارتر است نیت و انگیزه ای است که در درون انسان برای انجام آن عمل ا َ َّ نِوجود دارد. در روایات متعددی بر این حقیقت تاکید شده که «إ (ارزش اعمال به نیت هاست). در آموزه های دین 1»یاتِّالنِال بُ َ عمَْْ ال مبین اسلام اگر عملی از سر ریا به جا آورده شود و انسان نیت کند کار خیری انجام بدهد تا دیگران ببینند و بشــنوند، این عمل فاقد قیمــت و ارزش اســت. در تعابیر دیگری در روایات آمده اســت که ارزشــمندی کارها و اعمال انســان ها به میزان اخلاصی اســت که در آن عمــل وجــود دارد. اخــلاص مصــدر بــاب افعــال و بــه معنــی خالص ســازی اســت، مؤمــن در هنگامی کــه می خواهــد عملــی را
.1. وسائل الشیعه ج1
مکتب سلیمانی 34 انجام دهد باید تلاش کند تا هدفش از این عمل، حرکت به سوی توحید باشد؛ یعنی دل کندن از غیر خدا و توجه به خداوند. به خدا توجه نداشته ً اگر انسان در عملی که انجام می دهد اصلا باشد بلکه بیشتر به دنبال این باشد که غیر خدا را در وجود خودش پررنگ تر کند این عمل فاقد ارزش اســت و او را به ســمت سعادت ســوق نمی دهــد. انســانی که عملــی را از ســر ریا انجــام می دهد در حقیقــت در درون قلب و جانش، برای مردم، جدای از خدا ارزش و قیمتــی فــرض کرده و در تلاش اســت کــه با ایــن کار، توجه مردم اعتماد به ِرا بیشــتر بــه خودش، جلــب و جذب کنــد، و در مقابــل خداونــد، اعتمــاد به مــردم را در درون خودش پررنگ تــر کند. لذا با ب پیدا ّاین عمل ریاکارانه، به جای اینکه به بهشت و عبودیت تقر بکند، از توحید دور شده و به جهنم نزدیک می شود. ممکن اســت شــخص مســجد بســازد، روضه برگزار کند و نماز بخواند و ظاهر عملش ارزشــمند باشــد اما چون شــخص برای غیر ت او این اســت ّخــدا در برابــر خــدا قــدر و قیمتــی قائــل اســت و نی عمــل او بالا ً کــه تفکرشــرک آمیز درونــش را پررنگ تــر کنــد، طبیعتــا ت کمــک به مردم ّ نمــی رود. همچنین انســانی کــه کار خیر را به نی انجــام نمی دهــد و بــرای دل خــودش کار می کنــد؛ یعنــی کارهــای خیر را انجام می دهد تا خودش راضی باشــد و در قلبش احســاس کند که من چه انسان خوبی هستم و به خودستایی در درون خود
35 مکتب سلیمانی
مشغول شود این عمل نیز بالا نخواهد رفت.
مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه درباره حاج قاسم سلیمانى مى فرمایند: اخــاص برکــت دارد. هــر جا اخــاص بود، خــدای متعال بــه اخاص بنــدگان مخلصــش برکت م ىدهــد، کار برکت پیدا مى کند، رشــد و نمو پیدا مى کند، کار به نحوی م ىشــود که اثر آن به همه مى رســد، برکات آن در میان مردم باقی مى ماند. این ناشی از اخاص اســت. نتیجۀ آن اخــاص، همین عشــق و وفــاداری مردم، همین اشــک و آه مردم، همین 1 روحیۀ انقابی مردم است. ِحضور مردم، همین تازه شدن
به تعبیر روایات شخصی که عملش منشأ عجب و خودپسندی و ازخودراضی شــدن باشــد، عملــش مقبــول درگاه الهــی نیســت . عملی ارزشــمند اســت کــه انســان در آن عمل از خود بیــرون بیاید ــت» خــود را تضعیــف کــرده و خداخواهــی و خدامــداری و ّو «منی خداجویــی را در وجود خود، تقویت و تشــدید کند. در این حالت است که عمل موجب رشد و سعادت انسان ها می شود. اگر انسان پــس از انجــام کاری، حالت عبودیت و بندگــی در وجودش زیادتر شــد و عظمت خدا را بیشــتر احساس کرد و بیشتر به این حقیقت
.1397/10/ . خطبه های نماز جمعه تهران 72 1
مکتب سلیمانی 36 اعتــراف کــرد که فقیر و ذلیل و سرشکســته و نادار بــوده و همه کاره خداوند است، این ها نشانۀ قبولی عمل است؛ یعنی کار او صعود کــرده اســت، امــا اگــر بالعکس شــخص بعــد از انجــام کار خیری، شأن منزلتی دارد و از احســاس کرد که برای خودش کســی است و انکسار و شکستگی او در برابر خداوند متعال کاسته شد در اینجا معلــوم می شــود ایــن عمل بــالا نرفتــه اســت. امیرالمومنین؟ع؟ در تعابیر بسیار زیبایی در این باره می فرمایند: (نجــات و خلاص یافتن با اخلاص 1»لاصَ الخُــونُکَ یِ بالخــلاص « است). ت خود را تطهیر و پاکسازی کند تا از اغراض ّ نیًانسان باید دائما و مفاســد غیرالهــی بیــرون بیایــد و از تنگنای عالم کثرت به ســوی عالم توحید خلاصی یابد. در تعبیر دیگری حضرت می فرمایند: (با اخلاص است که اعمال انسان بالا 2» العمال ُ عَترفُ ِ بالخلاص « می رود). بالا رفتــن یعنــی مقبول شــدن در درگاه الهی، یعنــی تأثیرگذاری عمل در ترقی انسان به سوی خداوند متعال. حضرت در تعبیر دیگر می فرماید:
.، ص 8642 . الکافی، ج 1 .. غررالحکم، ص 5512
37 مکتب سلیمانی ( به واســطۀ اخلاص، عمل کنندگان 1»الّ مُ العَ لِفاضَتَ تِ بالخلاص « دارای مراتب متفاوتی می شوند و با یکدیگر فرق می کنند). ممکن است دو نفر به ظاهر نماز بخوانند و نمازشان نیز به ظاهر نماز ًیکســان باشد اما یکی اخلاص بیشتری داشته باشد، طبیعتا شخص بااخلاص از دیگری، با فضیلت تر و برتر خواهد بود. در تعبیر زیبای دیگری آمده است: (بر تو باد 2» ه سبب قبول العمال و شرف الطاعة ّ علیک بالخلاص فان « بــه اینکــه نیتت را خالص کنی و هدفت را در زندگی همان توحید و عبودیت قرار بدهی که ســبب پذیرفته شــدن اعمال آن اخلاص است). از اینجــا می فهمیــم کــه در قیمت گــذاری کارهــای انســانی تــا ــت و انگیــزۀ آن توجه نکنیــم نمی توانیــم دربــارۀ آن، قضاوت ّبــه نی صحیحی داشته باشیم و ارزش اعمال فقط به پیکر آن ها نیست. حتی شــهادت نیز در این مورد اســتثنا نشــده اســت. انســان هایی کــه برای خداوند، در مســیر خدا قــدم می گذارند و توفیق شــهادت نصیب شان می شود به حسب مراتب اخلاصی که دارند بهره شان از شــهادت متفــاوت خواهــد شــد. گاهی کســی در جنگ کشــته می شــود ولــی هیچ غــرض الهی نــدارد و فقط و فقط بــه دنبال این
.، ص 9112. تنبیه الخواطر، ج 1 . غررالحکم.2
مکتب سلیمانی 38 است که در جنگ تلاش کند و پس از آن، در ازای تلاشش بهره ای از غنیمــت ببــرد و درآمــدی تحصیل کند؛ چنین کســی در منطق اســلام شــهید محســوب نمی شــود و کشته شــدن او نیــز در جنــگ ارزشی ندارد. به همین شکل گاهی افرادی وارد عرصۀ جنگ می شوند که به دنبال پول نیســتند ولی چون تلاش می کنند که شــجاعت خود را اثبات کنند و برای اینکه دیگران آن ها را به عنوان شــخص ترسو به شمار نیاورند زحمت کشیده و در میدان جنگ استقامت به خرج می دهند و کشــته می شــوند، چنین اشخاصی نیز در منطق اسلام شهید نیستند. شهید کسی است که برای خدا وارد میدان جنگ شده و در راه ِ فُولُقتَ . اما کسانی که «الم »ِ ل اللَّه ِیِبَ س ِ فُولُقتَالم« خدا کشته می شود شهیدند باز دارای مراتب هستند و به حسب ً» بوده و واقعاِ ل اللَّه ِیِبَ س اینکه چه مقدار نیت الهی در کارشان بیشتر باشد و چه میزان توجه به خداوند داشــته باشــند و چقدر در این جان باختن و جان دادن کنند دارای درجات مختلفی خواهند شد. به دنبال توحید حرکت گاهی ممکن است کسی جانش را در راه خدا فدا کند و راحتی و خوشــی بهشــت های حســی آخرت را به این زندگی دنیا ترجیح بدهد تا به نعمت های بهشتی برسد، چنین کسی نیز شهید است زیرا به هر حال بر اساس امر خدا و اطاعت او وارد میدان شده و اگر
39 مکتب سلیمانی امــر خــدا نبود، او در پــی مال دنیا و جاه و اعتبار و شــهرت دنیایی می رفت و هیچ گاه جان خود را هدیه نمی کرد. اما تفاوت بسیاری است بین کسی که جان خود را می دهد تا به لذت های جسمانی عاشق و دلباختۀ امر خداوند ًبهشت آخرتی برسد و کسی که واقعا است و وارد میدان جنگ می شود تا جان خودش را به خاطر عشق و محبت به خداوند فدا کند و چون خدا را دوست دارد و به دنبال اوســت، به خاطر خدا از جانش نیز می گذرد. پس تفاوت شــهدا نیز مانند تفاوت هر گروه دیگری تابع اخلاص است.
مقــام معظــم رهبــری دربــاره شــهید والا مقــام حاج قاســم ســلیمانى م ىفرمایند: قاســم؛ این برای شما
م ىبینیــد مــردم چه کار دارنــد م ىکنند برای حاج اســت… بدانید کــه مردم قدر پدر شما را دانســتند و ایــن ناشی از ّ تســلا اخــلاص اســت؛ ایــن اخــلاص اســت. اگــر اخــلاص نباشــد، ایــن جور ه نمى شــود؛ دل ها دســت خدا اســت؛ این که دل ها ّ دل های مردم متوج ه مى شوند، نشان دهندۀ این است که یک اخلاص ّاین جور همه متوج 1 بزرگى در آن مرد وجود داشت.
اما این اخلاص چگونه به دست می آید؟ چگونه ممکن است
.1398/10/13 . بیانات در منزل سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، 1
مکتب سلیمانی 40 انسان وارد عرصۀ جنگ شود و به توفیق شهادت دست پیدا کند و در هنگام رفتن به جبهه و قرارگرفتن در مقابل تیرهای دشمن، از اخلاص کامل برخوردار باشد و ارزشمندترین بهره ها را از شهادت ببرد؟ واقعیت مطلب این است که اخلاص چیزی نیست که یک باره حاصــل شــود. اخــلاص محصــول مجاهدت هــا و زحمت هایــی اســت که انســان در طول زمان کشیده است. انسان باید به تدریج آرام آرام تعلــق خــود را از غیرخــدا کم کنــد و ذره ذره خــود را خالص گرداند. اگر انســان تلاشــی مســتقل و پیگیر در راه دل کنــدن از دنیا داشــته باشــد در هر عملــی اخــلاص او از عمل قبل بیشــتر خواهد شد. ما توان این را نداریم که یک باره و در یک عمل، همه چیز را کنار بگذاریــم و فقــط و فقط برای خدا کار کنیم. کســی که در وجودش دلبســتگی بــه غیر خدا مــوج می زند، ممکن نیســت کــه در انجام ت کند مگر اینکه جذبه ای از عشــق بر ّعمــل خود، فقط خــدا را نی تنها ً قلبش وارد شــود و به واسطۀ جذبۀ عشق، به شکل گذرا، موقتا خــدا در وجــودش حکومــت کنــد و به دنبال غیر خدا نباشــد وگرنه به صــورت طبیعی برای اینکه انســان خدامدار شــود و در اعمالش خداوند را مدنظر قرار دهد باید به صورت تدریجی و آهسته آهسته حقیقت اخلاص را در وجود خود شکوفا کند.
41 مکتب سلیمانی به تعبیــر دیگر انســانی می توانــد بالاترین درجات اخــلاص را در یــک عمل محقــق کند که ســال های ســال مشــغول خالص کردن خــود و اخلاص ورزیدن در اعمالش باشــد و هر روزبه مرتبۀ بالاتری ت در مجموعۀ اعمال ّ نی ِ از اخلاص راه پیدا کند. پیگیری خلوص و در سرتاسر زندگی، آهسته آهسته انسان را به سمت درجات بالاتر سوق می دهد. هر روز خداوند امتحان جدیدی برای بندۀ مؤمنش در نظر می گیرد تا او وجود خودش را از تعلق به چیزی پاک کند. با توجه به این مقدمه به خوبی متوجه می شویم چرا از جهاد در میدان جنــگ به جهــاد اصغر و از مبارزه با نفس به جهاد اکبر تعبیر شــده است. چنان که از امام صادق؟ع؟ روایت شده است: َ ادَ هِْ لَا اُــوَضَ قٍمْ وَ قِ بًبــاَحْرَ مَ الَــوا قُ عَجَــا رَّ مَ لَ فٍیةِــرَ سِ بَــثَ عَ؟ص؟ ب ِ ــیَّلنَ اَّ نَ أ« َ الَ قُرَکبَْ لَ اُــادَ هِْ لَــا اَ مَللَّه؟ص؟ وَ اَــولُ سَ یا رَ یلِ قُــرَکبَْ لَ اُــادَ هِْ لَ ا ِ ــقَ بَ وَــرَ غْصَْ لَ ا (رســول خــدا؟ص؟ لشــکریانی را بــراى نبردی فرســتاد 1»ِسْ فَّلنَ اُــادَ هِج وقتی بازگشتند، فرمود: آفرین بر گروهی که جهاد کوچک تر را انجام دادند؛ و حال آن که جهاد بزرگ تر باقی مانده اســت. گفته شــد: اى رســول خدا! جهاد بزرگ تر چیســت ؟ فرمود: جهاد و مبارزه با نفس خویشتن). به تعبیر دستۀ دیگری از روایات، اصحاب پرسیدند: »(آیا جهادی ُ هَ فسَْ نِ ءْرَْ لمَد اُهاَ ِم جْعََال نَ َ. قِیفَّالسِ بِهادَ ِلَْ اَ وقَْ فٌهادَ ِ و جَأَ« .، ص 215 . الکافی، ج 1
مکتب سلیمانی 42 بالاتر از جنگ با شمشیر هم هست؟ حضرت فرمودند: بلی. بالاتر از آن جهاد با نفس است). تصــور مــا بــر ایــن اســت کــه رفتــن بــه میــدان جنــگ و کارزار و شمشیرزدن و تیرخوردن و تیراندازی کردن بالاترین جنگ است اما پیامبر اکرم؟ص؟ می فرمایند: این جنگی کوچک تر اســت و جنگی بزرگتر و برتر نیز وجود دارد که همانا جنگ با نفس اســت. جنگ با نفس یعنی پاگذاشتن بر هواهای نفسانی در همین زندگی روزمره. یعنی انسان در همه جا رضای خدا را مدنظر داشته باشد، تمایلات و تعقــلات شــخصی خــودش را زیــر پــا لــه کنــد و لحظه بــه لحظه خــودش را خالص تــر گرداند. جهاد اصغر یا همــان جهاد کوچک، خود نمونه ای از جهاد اکبر است. اگر انسان با اخلاص وارد میدان جنــگ شــود، در ایــن میدان، هم با دشــمن جنگ می کنــد و هم با ایثــار می کند، چراکه ً نفــس خودش می جنگد. این شــخص واقعا گرما و سرمای شدید هوا، درد و زخم و جراحت و دوری از خانواده را تحمل می کند. پس جهاد اصغر نیز اگر با اخلاص باشد نمونه ای از جهاد اکبر است؛ اما اصل این است که انسان با نفس خود بجنگد و نیــت خالــص پیدا کنــد و همانا ایــن جنگ، جهاد اکبر اســت. جهــاد اصغر وقتی ارزش محســوب می شــود که همــراه جهاد با نفس و ایســتادن در مقابل تمایلات نفســانی باشــد وگرنه کسی که به جنگ می رود چون جنگ را دوســت دارد یا کســی که در جنگ
43 مکتب سلیمانی آورد حضور پیدا می کند به خاطر اینکه غنیمتی از جنگ به دست یــا شــخصی که به جنگ می رود تا پهلوانی خــودش را اثبات کند؛ این اشخاص با نفسشان مقابله نکرده و جهاد اکبر انجام نداده اند و بــه همین دلیــل جهاد اصغر آنان نیز بی قیمت بــوده و در راه خدا نیســت و حتی اگر این اشــخاص در جنگ کشــته شــوند، شــهید محسوب نخواهند شد. می توانــد در میــدان جهــاد اصغــر ًدر صورتــی انســان حقیقتــا ایســتادگی کــرده و از تمایلات نفســانی خــودش در میدان جنگ و جبهه گذشت کند که اهل جهاد اکبر باشد. اهل جهاد اکبر بودن یعنی اهل مبارزۀ با نفس بودن؛ آن کسی که با نفس خویش مبارزه شود به می کند به هر مقداری که در میدان جهاد اکبر پیروز و موفق همان میزان اخلاصش بیشــتر خواهد شــد. این شخص اگر روزی گیرد چون در میدان جنگ خارجی و در مقابل دشمن خارجی قرار اخلاصــش بیشــتر اســت، بهــره اش از جنــگ بیشــتر می شــود و اگر شهید شود به همان مقداری که در راه جهاد اکبر قدم برداشته و با خودش اخلاص به همراه آورده به همان مقدار بهره اش از جهاد اکبر نیز بیشتر می شود. از این بحث به یک نکتۀ بسیار مهم می رسیم و آن این است که همۀ شهدا با یکدیگر هم درجه و هم مرتبه نیستند. بالخــلاص یتفاضــل العمــال» (کســانی که عمــل صالــح دارند با « اخلاص تفاضل پیدا می کنند)
مکتب سلیمانی 44 در راه خداونــد برخــی بــر برخــی دیگــر فضیلــت پیــدا می کننــد و شــهیدان دراین بــاره مســتثنی نیســتند. درجــات شــهدا تابــع اخلاصشــان است و درجات اخلاص، تابع عشق و محبتی است ت است ّ که اشــخاص در هنگام عمل دارند و به وسیلۀ خلوص نی کــه آن محبــت و دلدادگــی حاصــل می شــود. حــالا ایــن محبت و دلدادگــی گاه به خاطــر مجاهدت هایــی اســت کــه انســان انجــام داده و ذره ذره خــودش را خالــص کرده اســت و گاهــی نیز به خاطر عنایت الهی اســت که جذبه و بارقۀ عشــق و محبتی پدید می آید و اخلاصــی رقــم می خــورد، اما درجــات شــهدا تابع میــزان ایمان و اخلاصی اســت که نســبت به خــدا داشــته اند و اخــلاص آنان اگر محصول جذبه نباشد تابع جهاد اکبر است.
رهبــر معظــم انقــاب؟مد؟ در دیــدار بــا خانــوادۀ شــهید ســلیمانى؟رضو؟ فرمودند: «حاج قاســم ســلیمانى ایــن اگر چنانچــه در درون خــودش در آن جهاد اکبر پیروز نشــده بود، این جور نم ىتوانســت [جلوی دشمن] برود؛ پس .1 كى به مجاهدت های درونى است» ّ مجاهدت های بیرونى، مت بنابرایــن نبایــد گمــان کنیــم کــه هرکســی که بــه میــدان جنگ با شهادت به بالاترین درجه دست یافته ًرفت و شــهید شــد حتما
.1398/10/13. بیانات در منزل سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی 1
45 مکتب سلیمانی اســت؛ چه بسا کسی از نعمت شهادت محروم باشد ولی به خاطر جهادی که با نفس خود کرده و در عرصۀ جهاد اکبر حضور داشته به درجاتی برتر و عالی تر از برخی شهدا دست پیدا کرده باشد. روایت شده است که: کافی در کتاب شریف ــا َنَّ لَ قَــا أَاک مَــدِ فُــتْ لِعُ؟ع؟ جٍــرَ فْ عَ ج ِ بَِ لُــتْ لُ: قَــالَ قَــنْ عَ أِــنْ بَانَــرُْح« ک ِلَ ذْ نِ مَــبَجْ عَأِک بُ ثِّ دَحُ أَ لَ أ َ ــالَ قَــا فَاهَینَنْ فَــا أَ مٍــاةَ ش َ لَــا عَنْ عَ مَتْجِ اِــوَ ل ُ لتِْعُ جُلتْقَُ فُانَرُْال حَ َ قً ثةََلاَ ثِ هِیدِ بَــارَ شَ أَ وَّلِوا إ ُبَهَ ذُــارَنصَْْ لَ اَ وَونُــرِ هاجَُْ المَ ُ لتْقَُا فً هیدِ َ شَ لِتُ قَ وَایعَ بِانَ ظْلیقَْا اَ بَ أً ماراَّ َ عُللَّهَ اَ مِحَال رَ َ قٍمارَّ َال عُ َا حَاک مَ دِف ُ لْثِ مُ نهََّى أَرَ لک تَّعََال لَقََ ف َ لىِ إَــر َ ظَنَ فِ ةَادَــهَّلشَن اَِ مَ لَفضَْ أٌ ء َ ا شی َ م ِ فــیَْ ن ِ ف (حمران بن اعین گوید: به امام باقر؟ع؟ عرض 1» َاتَیهَ أَاتَیهَة أِثََلاَّالثَ کــردم: قربانــت، چه اندازه ما شــیعیان کم هســتیم، اگــر در خوردن گوســفندى شــرکت کنیم آن را تمام نکنیم. (یعنی اگر گوســفندی طبخ شود و همه ما از آن ها تناول کنیم باز هم قادر به خوردن تمام آن نیستیم از کم بودن عده) حضرت فرمود: خبرى شگفت تر از این بــه تــو نگویم ! مهاجرین و انصار (پــس از پیغمبر از حقیقت ایمان) بیرون رفتند مگر (با انگشت اشاره کرد) سه تن،(سلمان و مقداد و ابوذر) حمران گوید: عرض کردم: قربانت شــوم. حال عمار چگونه بــود؟ فرمــود: خــدا رحمــت کنــد: أبا الیقظان (عمــار) بیعــت کرد و شهید کشته شد. من با خود گفتم: چیزى بهتر از شهادت نیست
.244، ص2.الکافی، ج 1
مکتب سلیمانی 46 (پس چرا عمار هم مثل آن سه تن نباشد؟) حضرت بمن نگریست و فرمود: مثل اینکه تو فکر می کنی عمار هم مانند آن سه تن است، هیهات، هیهات (که او مثل آن ها باشد)). عمــار در آغــاز حــوادث بعــد از شــهادت پیامبــر اکــرم؟ص؟ در قلبــش تزلزلــی پیــدا شــد و در ســاعات اولیــه نیــز همــراه حضــرت بــه حضرت ملحق شــد. حضرت ًامیرالمومنیــن؟ع؟ نبــود و بعــدا نفرمودند عمار آن موقع چه کرد، بلکه ایشــان فرمودند خدا عمار را رحمــت کند، بیعــت کرد و در نهایت نیز با شــهادت از دنیا رفت، عاقبت کار او ختم به خیر شــد گرچه در آن زمان در درجۀ ســلمان و ابوذر و مقداد نبود. ســلمان و ابوذر به حســب ظاهر شهید نشــدند، اما عمار شهید چنین نیســت که عمار در درجۀ ًشــد؛ ولی امام؟ع؟ فرمودند اصلا ســلمان و ابــوذر قرار داشــته باشــد. زیرا عمار، شــهید جهــاد اصغر هســت و قیمــت شــهادت در جهــاد اصغــر تابــع اخلاص اســت و اخــلاص انســان نیــز تابع میــزان مجاهــدۀ او بــا نفس و تلاشــش در عرصــۀ جهاد اکبر اســت. عمــار در طول زندگی گرچه مقام بســیار بســیار بالایــی داشــت و اهــل اخــلاص بــود امــا مراتــب اخــلاص و توحید او به سلمان و ابوذر و مقداد نرسیده بود. پس شــهدا نیــز مراتبی دارنــد و نمی توان ادعا کــرد که همۀ آن ها با هم یکســان هســتند. در حکایاتی که از زندگی شهدا باقی مانده
47 مکتب سلیمانی انســان به وضوح می بینــد که این بزرگواران بــا یکدیگر تفاوت هایی داشــتند و دریافت هــای معنوی شــان، مجاهدت هایشــان، نمــاز شــب خواندن هایشــان و ایثارکردن هایشــان با هم متفاوت اســت. بارهــا افــراد در خواب هــای صادقــه یا مکاشــفاتی بعد از شــهادت شهدا، دیده اند که شهدا، خود بیان کرده اند که درجات و مراتب متفاوتی دارند و برخی بالاتر هستند و برخی پایین تر. درس اساسی و مهمــی کــه ایــن حقیقت به همــراه دارد این اســت کــه در منطق اســلام شــهادت هدف نیســت بلکه وســیله اســت و البته بهترین وسیله در میان انواع ایثارها و نیکوکاری. انســان مؤمن باید در زندگی به دنبــال توحید و عبودیت محض در درگاه الهی باشــد و همیشــه و همیشــه به جهاد اکبر و جنگ با نفس مشغول گردد و همیشه جان برکف و آمادۀ شهادت باشد اما شهادت را به عنوان یک مقصد نداند و آن را وسیله ای برای رسیدن به توحید و عبودیت ببیند و همواره پیشاپیش خود را آماده کند تا در روزی که ان شاءالله با توفیق الهی قرار است وارد عرصۀ شهادت شود و جام شهادت را سر بکشد، با اخلاص کامل وارد این عرصه شــود و در هنگام شــهادت در وجودش چیزی جز خدا نباشد، و نه تنها دنیا را از قلبش بیرون کرده باشــد بلکه پاداش بهشــتی هم در نظرش نباشــد؛ در هنگام شــهادت حتی خودش را نخواهد و فقط و فقط خدا را بخواهد.
مکتب سلیمانی 48 دقیقا همان دعای زیبايى که شــهید عزیز مرحوم حاج قاســم سلیمانى چند ساعت قبل از شهادتشان با معرفت و از عمق جان نوشته بودند و روی آینۀ اتاقی که محل اقامتشان بود گذاشته بودند که: «الهــى ل تکلــن. خداوندا مــرا بپذیر . خداوندا عاشــق دیدارتم. همان دیداری که موسى را ناتوان از ایســتادن و نفس کشیدن نمود. خداوندا مرا پاکیزه بپذیر. الحمدللَّه رب العالمن. خداوندا مرا پاکیزه بپذیر.»
مؤمــن بایــد به دنبال لقــاء الله و حال فنا و عبودیتی که گذشــت باشد زیرا تا حال فنا و عبودیت برایش حاصل نشود، خلوص کامل در او محقق نخواهد شد. امیرالمومنیــن؟ع؟ فرمودنــد: انســان هایی کــه خــدا را عبــادت می کنند سه دسته اند: ً ةَبْهَ رَوا اللَّهُ دَبَ عًماْ وَ قَّ نِ إَ، وِــارَّجُّ التُ ةَادَبِ عَلكِْتَ فً ةَغبَْ رَوا اللَّهُــدَبَ عًمــاْ وَ قَّ نِإ« 1»ِارَرْحَ الُ ةَادَبِ عَلكِْتَ فًراْکُ شَوا اللَّهُ دَبَ عًماْ وَ قَّ نِ إَد، وِیِعبَلْ اُ ةَادَبِ عَلكِْفتَ برخــی از این هــا خدا را به جهت خــوف از آتش جهنم عبادت می کنند و در این عبادت ترس از جهنم و عذاب الهی کار می کند؛ ایــن نــوع عبادت هــا، عبادت عبیــد یا غلامانی اســت کــه از ترس تنبیــه مــولا کار می کنند. عده ای دیگر هســتند که خــدا را به طمع ثــواب عبــادت می کننــد، این هــم عبادت بوده و ارزشــمند اســت
.237 حکمت ، 1. نهج البلاغه
49 مکتب سلیمانی امــا ایــن عبــادت، عبادت تجار اســت مانند کســانی کــه به دنبال تجارتنــد و چیــزی را می دهنــد تــا چیــزی را بــرای خــود به دســت را و کســانی َجُ آورنــد. به تعبیــر برخی دیگــر از روایات، این عبادت أ اســت که اجیر می شــوند و کار می کنند تا مزد بگیرند. دســتۀ سوم لله، از ســر محبت به ِ ًاّب ُ از عبادت کننــدگان عده ای هســتند کــه ح خداوند عبادت می کنند. این عبادت عبادت انســان های پاک و آزاد است که افضل عبادات است. این مضمون از دیگر امامان نیز در روایات متعددی نقل شده است. انسان وقتی وارد عرصۀ شهادت می شود ممکن است قصدش تجارت باشد یعنی بخواهد جانش را بدهد و چیزی را بگیرد، این ت هم ارزشمند است و این شخص شهید هم به حساب می آید ّنی و ما به مقام او غبطه می خوریم اما بالاتر از این، کســی اســت که از ســر محبت و عشــق به خدا و اولیاء خدا جان خود را فدا می کند و به دنبال این نیست که چیزی در ازای این فداکاری دریافت کند. کسی که کاری می کند تا در ازاء آن کار پاداشی بگیرد هنوز برای خودش ارزش قائل اســت و برای کارهایش قدر و قیمتی می بیند، لــذا تــلاش می کند که با عمل خــود، پاداش را به دســت بیاورد؛ اما انســان موحد حقیقی خود را از غیر خدا، خالص گردانیده و چون عاشــق خداســت در عالم هســتی فقــط خواهان خود خداســت و برای غیر خدا اســتقلالی نمی بیند و حتی برای خودش نیز قیمت
مکتب سلیمانی 50
شــأن و و ارزشــی قائــل نیســت و در ســویدای قلبــش، خود را دارای منزلتــی نمی بینــد که نیــت کند خدایــا من ایــن کار خیــر را انجام می دهم تا در عوضش تو به من چنین چیزی بدهی، بلکه می گوید: «هــر کاری کــه انجام می دهم مــن عبدم و تو مولا من فقیر هســتم و تــو غنی مــن باید بندگی کنم و جایگاه و منزلتــی ندارم که بخواهم در ازای عمل از تو تقاضایی بکنم. عمل خیر هم اگر به دســت من جاری می شود در حقیقت تو بر من منت نهادی و توفیق انجام این عمل خیر را به من روزی کردی، من چگونه می توانم در قبال عمل خیری که در حقیقت نعمت تو است در وجود خودم، طلبکار مزد و پاداش باشم!»
تــو بندگی چو گدایان به شــرط مزد مکن 1 که خواجــه خود روش بنده پــروری داند . حضرت فرمودند ً و حباًعمل انسان موحد، عملی است شکرا عبادت شکری و عبادت حبی، عبادت آزادمردان است. آزاد مرد عقیده دارد که: «خدایا کارهایی که می کنم شکرانۀ نعمت تو را به جا می آورم من به تو بدهکار هستم و باید این کارها را بکنم و طلبی از تو ندارم»؛ اما آن کسی که برای مزد و پاداش کار می کند احساس طلبــی دارد و یا به دنبــال قیمت و ً می کنــد در قبــال عملــش اخلاقا
.حافظ .1
51 مکتب سلیمانی اجر عمل می گردد. پس اگر کســی بخواهد در شــهادت به بالاترین درجات برســد باید اخلاصش را بیشــتر کند و نیتش در شــهادت، محبت خدا و شــکر او باشــد و این تنها وقتی حاصل می شــود که انســان در میــدان جهاد اکبر نفســش را صیقل داده باشــد و نیتش را روز به روز خالص تر کرده باشــد. شــهادت وســیله ای است برای رســیدن به آن عبودیت که باید به بهترین شــکل از آن استفاده کرد ت ّ جان دادن تفسیر کنیم و به مراتب نی ًولیکن اگر شهادت را صرفا انســان در مســیر شــهادت توجه نکنیم ممکن اســت در شــهادت نیز از ارزشــمندترین و بالاترین بهره هایی که باید نصیب ما بشــود، محروم بمانیم.
مکتب سلیمانی 52 اهمیت اخلاص در کلام امام خمینی؟ق؟
آن چیزی که حجم عمل را زیاد مى کند، ولو حجم مادیش کم است، • حســب آن «لله» بــودن و اخــاص اســت. یــک عمــل ممكــن اســت به حجم مادیش بســیار کم باشــد، لكن به حســب معنا از همۀ اعمال، یا یک عبارت » از اکثر اعمال، حجم معنویش زیادتر باشــد. «لاله إلاللَّه اذکار، زیادتر و چند کلمه ای اســت؛ لكن عظمتش از تمام اذکار، یا اکثر حجم معنویش از همه بیشتر است. افعال وقى که «اخاص» همراهش بــه منزلــۀ روح عمــل «اخاص»
حجم معنــوی پیــدا م ىکند ] باشــد [ 1است. داشته وظیفه ای که از همۀ وظایف بالاتر است این است که اخاص • باشیم. ت خود را خالص کنید، عمل خود را صالح نمایید حب نفس و ّشما اگر نی حب جاه را از دل بیرون کنید، مقامات عالیه و درجات رفیعه برای شما تهیه و آماده مى شود. مقامى که برای بندگان صالح خدا در نظر گرفته شــده، تمام دنیا و مافیها با آن جلوه های ســاختگى، در مقابل آن به قدر 2پشیزی ارزش ندارد. بكوشــید بــه چنــین مقامــات عالیــه برســید و اگــر توانســتید، خــود را • بســازید و تــرقی دهیــد تا آنجا که به مقامات عالیــه و درجات رفیعه هم
. . صحیفۀ امام، ج 01، ص 242 1 .. کتاب جهاد اکبر، ص 942
53 مکتب سلیمانی بی اعتنا باشــید و خدا را برای رســیدن به این امور عبادت نكنید، بلكه چون ســزاوار عبادت و کبریايى اســت، او را بخوانید و در مقابل او سجده کرده، سر به خاک بسایید آن وقت است که «حجب نور» را پاره کرده و 1به «معدن عظمت» دست خواهید یافت. هر چه مرتبه اخاص و حضور قلب، که دو رکن رکین عبادات است، • کامل تــر باشــد، روح منفــوخ در آن طاهرتــر و کمال ســعادت آن بیشــتر و صــورت غیبیــه ملكوتیــه آن منورتــر و کامل تر خواهد بــود و کمال عمل صورت عمل چندان ّ اولیــا؟عهم؟ به واســطه جهات باطنیه آن بــوده و الا 2مهم نیست. چیزهــايى کــه بــرای خداســت، این هــا دائم اســت؛ همیشــگى اســت. • چیزهــايى کــه بــرای طبیعــت و ماده اســت، خود مــاده و طبیعــت از بین مــى رود. آن هــايى که برای اوســت، آن هــا هم از بین مى رونــد. . . . توجه کنیــد کــه اغراضتــان یــک اغراض مــادی نباشــد؛ اغراض الهى باشــد. اغــراض الهى داشــتید، مادی هم دنبالش هســت، اما ایــن مادی دیگر الهى شــده است که دنبالش هســت. [اگر دارای] اغراض مادی شدید، هرچــه هــم بگوییــد برای خــدا، درســت نخواهد شــد. عمده این اســت کــه اغــراضی را همه قشــرهای ملت، دولت، مجلس همه غرض هاشــان را غرض الهى کنند تا همه مسائل، مسائل الهى بشود. آن وقت ما راه یافتیم
. . تهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی، ص 965 1 .15 لوه. ص ّ الصّ. سر2
مکتب سلیمانی 54 1 به یک گوشه ای از آن چیزی که انبیا مى خواستند. های الهى باشــد. سعى کنید که به ها، انگیزه «ســعى کنید که انگیزه • مردم خودتان، هرجا هســتند، به کشــور خودتان، هر جا هستند، تزریق 2 کنید که انگیزه هایشان الهى باشد.» پســرم! نه گوشــه گیــری صوفیانه دلیل پیوســن به حق اســت، و نه • در جامعــه و تشــكیل حكومــت، شــاهد گسســن از حــق. میزان ورود در اعمال، انگیزه های آن ها اســت. چه بســا عابــد و زاهدی که گرفتار و دام ابلیس است و آن دام گستر، با آنچه مناسب او است چون خودبی نى ّ شرک خی ب و بزرگ بینى و تحقیر خلق الله و ْجُ خودخواهى و غرور و ع و امثال آن ها، او را از حق دور و به شرک مى کشاند. چه بسا متصدی نائل م ىشود، چون امور حكومت که با انگیزۀ الهى به معدن قرب حق داود نــی و ســلیمان پیامبــر ؟عهما؟ و بالاتــر و والاتر چون نــی اکرم؟ص؟ و ش علی بن ابیطالب؟ع؟ و چون حضرت مهدی ـ ارواحنا ّ خلیفه بر حق عرفــان و ــه الفــداء ـ در عصــر حكومــت جهــا نىاش. پــس میزان ِم َ دْ قَِ ل نزدیكتر باشــند و حرمان، انگیزه اســت. هر قدر انگیزه ها به نور فطرت وابســته ترند تا آنجا که جب نور وارســته تر، به مبدأ نور ُ ح ّ جب حى ُاز ح 3 سخن از وابستگى نیز کفر است.
. . صحیفۀ امام، ج 02، ص 142 1 .205 ص،20 . صحیفه امام، ج 2 .. صحیفۀ امام، ج 81، ص 2153
55 مکتب سلیمانی اهمیت اخلاص در کلام مقام معظم رهبری؟مد؟:
شــرط شــهادت و شــرط واجب مجاهد فی ســبیل الله بودن این است که • حرکت او لله باشد؛ یعنى فقط برای خدا باشد و در این مسیر اخاص داشته به ناحق ریخته شــدۀ حســ ینبن علی؟ع؟ ِ باشــد. اینكه م ىبینیم اثر خون یک اثر ماندگار در تاریخ است، به خاطر اینست که «شهید» کسی است بق اخــاص مى گــذارد و تقدیم اهــداف عالیۀ دین َکــه جــان خــود را در ط م ىکننــد. از صفــا و صــدق برخوردار اســت. انســان اگر هر چه هــم که در زبان و بیان بتواند خود را طرفدار حق نشان دهد، وقى پای منافع شخصی بــه خصــوص پــای جان خــود و عزیزانش بــه میان آمد، عقب م ىکشــد و حاضــر نیســت آن هــا را فــدا کند. آن کسی کــه قدم در میــدان فداکاری ٌ لصانه هسى خود را در راه خدا مى دهد، «حق ُ مى گذارد و خالصانه و مخ علی الله» خود خدای متعال بر عهده گرفته است که او را زنده نگه بدارد. زنده ماندن آن ها همین ِعدُ کشته شــدگان در راه خدا زنده مى مانند. یک ب است که نشانۀ آن ها، جای پای آن ها و پرچم آن ها هرگز نمى خوابد. ممكن اســت چند صباحى با زور و دخالت قدرت های زورگو نشــانه های آن ها کمرنگ شــود، اما خدای متعال طبیعت را اینطور قرار داده است، سنت الهــى بر این اســت کــه راه پــاکان و صالحان و محدثان بمانــد. اخاص چیز عجیی اســت. لذا است که به برکت حسین بن علی؟ع؟ و خون به ناحق 1 باقی مى ماند. َریختۀ آن بزرگوار و اصحابش دین در عال
. کتاب شهادت مرگ تاجرانه. 1
مکتب سلیمانی 56 عزیــزان مــن! امــام، آن کاری کــه کــرد - و عظیم تریــن کاری • بــود کــه مــا در زمــان معاصــر و نزدیــک خودمــان ســراغ داریم - بــه برکت اخاص بود؛ اخــاص ! اگر اخاص نبــود، شــخصیت عظــیم و جوهر مستحكم امام هم برای این که این کارها را پیش ببرد، کافی نبود. یک حكومت فاسد و ریشه داری را که همه قدرت های استكبار هم از آن ّد؛ مردم را از شرَنَ آن حمایت مى کردند، از این سرزمین، از بیخ و بن برک رد!. این، جز به َ حكومــت راحــت کند و یــک حكومت الهى به وجــود آو 1 برکت اخاص امام، ممكن نبود. در اســام، نقطــۀ اصــلی و محــوری بــرای اصــاح عــال، اصــاح نفس • انســانى اســت. همه چیز از این جا شــروع م ىشــود. قرآن به آن نســلی که م ىخواســت بــا دســت قدرتمنــد خــود، تاریــخ را ورق بزنــد، فرمــود: «قوا انفســكم»، «علیكم انفســكم». خودتــان را مراقبت کنیــد، به خودتان یها». ّ بپردازیــد و نفــس خودتان را اصاح و تزکیه کنید؛ «قد افلح من زک اگر جامعۀ اسامى صدر اول اسام، از تزکیۀ انسان ها شروع نشده بود و در آن به اندازۀ لازم، آدم های مصفا و خالص و بی غش وجود نداشتند، اســام پــا نم ىگرفــت، گســترش پیدا نم ىکــرد، بــر مذاهب مشــرکانۀ عال پیروز نمى شد و تاریخ در خط اسام به حرکت نمى افتاد. اگر انسان های 2مزکا و مصفا نباشند، جهاد نیست.
.1376/9/5. بیانات در دیدار جمعی از بسیجیان 1 . بیانات در دیدار مسئولان بنیاد شهید، جمعی از اساتید و دانشجویان دانشگاه ها 2 .1369/5/24 ، و اقشار مختلف مردم
57

برگرفته از کتاب مکتب سلیمانی(ص30 تا 32)

مکتب سلیمانی 30 توحید در کلام امام خمینی؟ق؟
ریشــه و اصــل همــه عقاید کــه مهم ترین و با ارزش تریــن اعتقادات • 1ماست، اصل توحید است. اصول معارف اســت، و اکثــر فروع ایمانیه ِحقیقــت توحیــد، که اصل• ه از آن ّۀ قلبیّه و صفــات نورانیّ و معــارف الهیــه و اوصاف کاملۀ روحی 2منشعب شود. اعتقادات من و همه مســلمین همان مســائلی اســت که در قرآن کریم • آمده اســت و یا پیامبر اســام؟ص؟ و پیشــوایان بحق بعد از آن حضرت بیــان فرموده انــد کــه ریشــه و اصــل همه آن عقایــد ـ کــه مهم ترین و با 3 ارزش ترین اعتقادات ماست ـ اصل توحید است. اهــل معرفــت مى گوینــد حــق تعــالى بــراى محبــوب خــود رفــع حجب • مى کنــد. و خــدا مى دانــد در ایــن رفع حجــب چه کرامت هايى اســت. غایــت آمــال اولیــا و نهایــت مقصــد آن هــا همــین رفــع حجــب بــوده. جنــاب امیــر المؤمنــین؟ع؟، و اولاد معصومــین آن بزرگــوار در مناجــات «شــعبانیه» عــرض مى کننــد: إلهــي، هب لي کمــال النقطاع إلیــك، و أنر ور، ّ تــرق أبصار القلوب حجــب الن ّ أبصــار قلوبنــا بضیاء نظرهــا إلیك حت قدســك. خداوندا، ّقة بعزّ فتصــل إلى معــدن العظمــة، و تصیر أرواحنــا معل
.، ص 8835 . صحیفه امام، ج 1 .2. توحید از منظر امام خمینی، ص 2 .387 ص،5 . صحیفه امام، ج 3
31 مکتب سلیمانی ایــن نورانیــت بصیرت قلوب که اولیا از تو خواســتند و خواهش نمودند بــه نورانیــت آن واصــل بــه تو شــوند چــه بصیرتى اســت؟ بار الهــا، این حجب نور که در لسان ائمه معصومین ما متداول است چیست؟ این قدس و کمال چه چیزى است که غایت ّ معدن عظمت و جال و عز 1. مقصد آن بزرگواران است پیغمبرهــا بــراى همــین آمــده بودنــد کــه مــردم را هدایــت کننــد به آن • راهــى کــه مى رســند، بــه آن کمــال مطلق و از ایــن حیرت هــا و از این سرگشــتگي ها نجــات پیدا مى کنند، براى نجات انســان اســت از این ظلمــت طبیعــت بــه نــور، بلكــه از حجاب هــاى نــور و ظلمــت بــراى ماوراى اینها. در دعاى شعبانیه مى خوانید: َ كْیَها ال ِرَ ظَ نِ یــاء ِضِنا ب ِوبُ لُ قَصــارْ ابْرِ انَ وَكْیَ ال ِطــاعِقْ الن َمالَ لى ک ْــبَــى هِاله ور؛ُّ النَبُجُ حِوبُ لُ قْ الُ ابصار َ قِرَْ ت ّ تَح مــا را هدایــت کــن بــه آنجــايى که دیــدگان قلــوب ما، چشــم هاى قلب مــا، حجاب هــاى نورانى [را] هم از بین بردارد، به تو برســد. اســام آمده اســت کــه انســان را از این ضالــى کــه دارد، از ایــن حجاب هايى که دارد، حجاب هــايى کــه بالاتــر از همــه حجــاب خودبینى اســت، [خارج کند]… مادامى که انسان خودش را مى بیند نمى تواند به آن راهى که 2. راه هدایت است دست پیدا بكند، باید پا بگذارد روى این
.، ص 2241. شرح چهل حدیث، ج1 . . صحیفۀ نور، ج 21 2
مکتب سلیمانی 32 توحید در کلام مقام معظم رهبری؟مد؟: اســاس کار دعــوت ً حرکــت انبیــا، حرکــت برای توحید اســت؛ اصــا • انبیــا، دعوت به توحید اســت. عقیدۀ به توحید، یک پایه و اســتوانه یک جهان بینى است که زندگى را مى سازد. در درجه ِیا زمینۀ اساسی ــت ّ خالــص، یعــنى نــی عبودی ِ خالــص اســت که توحیــد ِ ل، توحیــد ّاو 1 غیرخدا. این آن توحید خالص است. شــهید در قبال خدا، گذشــت و ایثار کرده است. ایثار، یعنى ندیدن و • شــهید است. اگر او ِ لین موضع گیرى ّبه حســاب نیاوردن خود. این، او خــود را به حســاب مى آورد و در معــرض نابودی و خطر قرار نمى داد، به 2 این مقام نمى رسید.
.1396/6/6 . بیانات در دیدار طلاب حوزه های علمیه استان تهران 1 .1376/2/ . بیانات در دیدار جمعی از خانواده های شهدا 71 2
33 مکتب سلیمان

چله قرن برا تعجيل در فرج امام زمان هرشب ساعت 10 زيارت عاشورا تا چهل روز شروع از نيمه شعبان

چله دعاي هفتم صحيفه سجاديه

خادمی شهدا راهی نور