مناجات شعبانيه

 

مناجات شعبانيه

.

هشتم : بخواند اين مناجات مرويّه از ابن خالويه را كه نقل كرده و گفته اين مناجات حضرت اميرالمؤ منين و امامان از فرزندان او است كه در ماه شعبان مى خواندند:

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاسْمَعْ دُعائى اِذا دَعَوْتُكَ وَاْسمَعْ

خدايا درود فرست بر محمد و آل محمد و بشنو دعايم را هنگامى كه تو را خوانم و بشنو

نِدائى اِذا نادَيْتُكَ وَاَقْبِلْ عَلىَّ اِذا ناجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَيْكَ وَوَقَفْتُ

صدايم را هر گاه تو را صدا زنم و رو به من كن هرگاه با تو راز گويم زيرا من به سوى تو گريختم و پيش رويت

بَيْنَ يَدَيكَ مُسْتَكيناً لَكَ مُتَضرِّعاً اِلَيْكَ راجِياً لِما لَدَيْكَ ثَوابى

ايستادم در حال بيچارگى و فروتنى به درگاهت و اميدوارم ثوابم را كه در پيش تو است

وَتَعْلَمُ ما فى نَفْسى وَتَخْبُرُ حاجَتى وَتَعْرِفُ ضَميرى وَلا يَخْفى

و تو آنچه را من در دل دارم مى دانى و حاجتم را آگاهى و از نهادم باخبرى

عَلَيْكَ اَمْرُ مُنْقَلَبى وَمَثْواىَ وَما اُريدُ اَنْ اُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقى واَتَفَوَّهُ

و سرانجام كار و سرمنزل من بر تو روشن است و نيز آنچه را مى خواهم از گفتارم بدان لب گشايم و آن طلبى

بِهِ مِنْ طَلِبَتى وَاَرْجُوهُ لِعاقِبَتى وَقَدْ جَرَتْ مَقاديرُكَ عَلَىَّ يا سَيِّدى

را كه مى خواهم به زبان آرم و اميد آن را براى سرانجام كارم دارم ، اى آقاى من مقدّرات

فيما يَكُونُ مِنّى اِلى آخِرِ عُمْرى مِنْ سَريرَتى وَعَلانِيَتى وَبِيَدِكَ لا

تو بر من جارى گشته در آنچه از من تا آخر عمر سر زند چه از كارهاى پنهانم و چه آشكارم و بدست تو است نه

بِيَدِ غَيْرِكَ زِيادَتى وَنَقْصى وَنَفْعى وَضَرّى اِلهى اِنْحَرَمْتَنى فَمَنْ

به دست ديگرى كم و زياد شدن و سود و زيان من خدايا اگر توام محروم كنى پس كيست

ذَاالَّذى يَرْزُقُنى وَاِنْ خَذَلْتَنى فَمَنْ ذَاالَّذى يَنْصُرُنى اِلهى اَعُوذُ

كه روزيم دهد و اگر تو خوارم كنى پس كيست كه ياريم دهد خدايا پناه برم

بِكَ مِنَ غَضَبِكَ وَحُلُولِ سَخَطِكَ اِلهى اِنْ كُنْتُ غَيْرَ مُسْتَاْهِلٍ

به تو از خشمت و فرو ريختن عذابت خدايا اگر من شايستگى رحمت تو را ندارم

لِرَحْمَتِكَ فَاَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تَجُودَ عَلىَّ بِفَضْلِ سِعَتِكَ اِلهى كَاَنّى

ولى تو شايسته آنى كه از زياده بخششت به من احسان كنى خدايا خود را چنان

بِنَفْسى واقِفَةٌ بَيْنَ يَدَيْكَ وَقَدْ اَظَلَّها حُسْنُ تَوَكُّلى عَلَيْكَ فَقُلْتَ ما

مى نگرم كه گويا در برابرت ايستاده و آن توكل نيكويى كه بر تو دارم بر سر من سايه افكنده و تو نيز آنچه را

اَنْتَ اَهْلُهُ وَتَغَمَّدْتَنى بِعَفْوِكَ اِلهى اِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ اَوْلى مِنْكَ

شايسته آنى درباره من فرموده و مرا در سراپرده عفو خويش پوشانده اى خدايا اگر بگذرى پس كيست

بِذلِكَ وَاِنْ كانَ قَدْ دَنا اَجَلى وَلَمْ يُدْنِنى مِنْكَ عَمَلى فَقَدْ جَعَلْتُ

كه از تو بدين كار سزاوارتر باشد و اگر مرگم نزديك شده و عملم مرا به تو نزديك نكرده من به ناچار قرار مى دهم

الاِقْرارَ بِالذَّنْبِ اِلَيْكَ وَسيلَتى اِلهى قَدْ جُرْتُ عَلى نَفْسى فِى

اقرار به گناه را وسيله خويش به درگاهت خدايا من بر خويشتن ستم كردم در

النَّظَرِ لَها فَلَهَا الْوَيْلُ اِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَها اِلهى لَمْ يَزَلْ بِرُّكَ عَلَىَّ اَيّامَ

آن توجهى كه بدان كردم پس واى بر او اگر نيامرزيش خدايا پيوسته در دوران زندگى نيكى تو

حَيوتى فَلا تَقْطَعْ بِرَّكَ عَنّى فى مَماتى اِلهى كَيْفَ آيَسُ مِنْ حُسْنِ

بر من مى رسد پس نيكيت را در هنگام مرگ نيز از من مگير خدايا من چگونه ماءيوس شوم از اينكه پس از مرگ مورد حسن

نَظَرِكَ لى بَعْدَ مَماتى وَاَنْتَ لَمْ تُوَلِّنى اِلاّ الْجَميلَ فى حَيوتى اِلهى

نظر تو واقع گردم در صورتى كه در دوران زندگيم جز به نيكى سرپرستيم نكردى خدايا

تَوَلَّ مِنْ اَمْرى ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَعُدْ عَلَىَّ بِفَضْلِكَ عَلى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ

سرپرستى كن كار مرا چنانچه تو شايسته آنى و توجه كن بر من به فضل خويش كه همچون گنهكارى هستم

جَهْلُهُ اِلهى قَدْ سَتَرْتَ عَلَىَّ ذُنُوباً فِى الدُّنْيا وَاَنَا اَحْوَجُ اِلى سَتْرِها

كه نادانيش سراپا او را فراگرفته خدايا براستى تو گناهانى را در دنيا بر من پوشاندى كه من به پوشاندن آنها

عَلَىَّ مِنْكَ فى الاُْخْرى اِذْ لَمْ تُظْهِرْها لاَِحَدٍ مِنْ عِبادِكَ الصّالِحينَ

در آخرت محتاج ترم (در دنيا پوشاندى ) با اينكه آشكارش نكردى براى هيچيك از بندگان شايسته ات

فَلاتَفْضَحْنى يَوْمَ الْقِيمَةِ عَلى رُؤُسِ الاْشْهادِ اِلهى جُودُكَ بَسَطَ

اى خدا پس در روز قيامت در برابر ديدگان مردم مرا رسوا مكن خدايا جود و بخششت

اَمَلى وَعَفْوُكَ اَفْضَلُ مِنْ عَمَلى اِلهى فَسُرَّنى بِلِقاَّئِكَ يَوْمَ تَقْضى

آرزويم را گستاخ كرده و گذشت تو برتر است از عمل من خدايا مرا در آن روزى

فيهِ بَيْنَ عِبادِكَ اِلهى اعْتِذارى اِلَيْكَ اِعْتِذارُ مَنْ لَمْ يَسْتَغْنِ عَنْ

كه ميان بندگانت داورى كنى به ديدارت مسرور ساز خدايا عذرخواهى من به درگاهت عذرخواهى كسى است كه بى نياز

قَبُولِ عُذْرِهِ فَاقْبَلْ عُذْرى يا اَكْرَمَ مَنِ اعْتَذَرَ اِلَيْهِ الْمُسيئُونَ اِلهى

نشده از پذيرفتن عذرش پس عذر مرا بپذير اى بزرگوارترين كسى كه گنهكاران به درگاهش معذرت خواهى كنند خدايا

لا تَرُدَّ حاجَتى وَلا تُخَيِّبْ طَمَعى وَلا تَقْطَعْ مِنْكَ رَجاَّئى وَاَمَلى

حاجتم را بازمگردان و طمعم را به نوميدى مكشان و اميد و آرزويم را از درگاهت قطع مفرما

اِلهى لَوْ اَرَدْتَ هَوانى لَمْ تَهْدِنى وَلَوْ اَرَدْتَ فَضيحَتى لَمْ تُعافِنى

خدايا اگر خوارى مرا خواسته بودى راهنمائيم نمى كردى و اگر رسوائيم را مى خواستى تندرستيم نمى دادى

اِلهى ما اَظُنُّكَ تَرُدُّنى فى حاجَةٍ قَدْ اَفْنَيْتُ عُمْرى فى طَلَبِها مِنْكَ

خدايا گمان ندارم كه مرا بازگردانى در مورد حاجتى كه عمر خويش را در خواستن آن از تو سپرى كردم

اِلهى فَلَكَ الْحَمْدُ اَبَداً اَبَداً داَّئِماً سَرْمَداً يَزيدُ وَلا يَبيدُ كَما تُحِبُّ

خدايا ستايش خاص تو است ستايش ابدى جاويدان هميشگى كه فزون شود ولى كم نگردد بدان نحو كه دوست دارى

وَتَرْضى اِلهى اِنْ اَخَذْتَنى بِجُرْمى اَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ وَاِنْ اَخَذْتَنى

و خوشنود شوى خدايا اگر مرا به جنايتم ماءخوذ دارى من هم تو را به عفوت بگيرم و اگر به گناهم

بِذُنُوبى اَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ وَاِنْ اَدْخَلْتَنىِ النّارَ اَعْلَمْتُ اَهْلَها اَنّى

بگيرى من هم تو را به آمرزشت بگيرم و اگر به دوزخم ببرى بدوزخيان اعلام مى كنم كه من

اُحِبُّكَ اِلهى اِنْ كانَ صَغُرَ فى جَنْبِ طاعَتِكَ عَمَلى فَقَدْ كَبُرَ فى

تو را دوست دارم خدايا اگر عمل من در جنب اطاعت تو كوچك است ولى آرزويم در

جَنْبِ رَجاَّئِكَ اَمَلى اِلهى كَيْفَ اَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِكَ بِالْخَيْبَةِ مَحْروماً

كنار اميد تو بزرگ است خدايا چگونه من از پيش تو محروم برگردم

وَقَدْ كانَ حُسْنُ ظَنّى بِجُودِكَ اَنْ تَقْلِبَنى بِالنَّجاةِ مَرْحُوماً اِلهى

با اينكه چنان حسن ظنى من به جود و بخششت داشتم كه مرا مورد رحمت خويش قرار داده با نجات بازم خواهى گرداند خدايا

وَقَدْ اَفْنَيْتُ عُمْرى فى شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْكَ وَاَبْلَيْتُ شَبابى فى سَكْرَةِ

من عمرم را در حرص غفلت از تو سپرى كردم و جوانيم را در مستى دورى از تو

التَّباعُدِ مِنْكَ اِلهى فَلَمْ اَسْتَيْقِظْ اَيّامَ اغْتِرارى بِكَ وَرُكُونى اِلى

از بين بردم و از اينرو خدايا بيدار نشدم در آن روزگارى كه به كرم تو مغرور بودم و به راه خشم

سَبيلِ سَخَطِكَ اِلهى وَاَنَا عَبْدُكَ وَابْنُ عَبْدِكَ قائِمٌ بَيْنَ يَدَيْكَ

تو متمايل گشته بودم خدايا من بنده تو و فرزند بنده توام كه در برابرت ايستاده و

مُتَوَسِّلٌ بِكَرَمِكَ اِلَيْكَ اِلهى اَنَا عَبْدٌ اَتَنَصَّلُ اِلَيْكَ مِمَّا كُنْتُ

به وسيله كرم تو به درگاهت توسل جويم خدايا من بنده اى هستم كه مى خواهم از آلودگى آنچه بدان با

اُواجِهُكَ بِهِ مِنْ قِلَّةِ اسْتِحْيائى مِنْ نَظَرِكَ وَاَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْكَ اِذِ

تو روبرو شدم از بى حيايى خودم در پيش روى تو خود را پاك سازم و از تو گذشت مى خواهم زيرا

الْعَفْوُ نَعْتٌ لِكَرَمِكَ اِلهى لَمْ يَكُنْ لى حَوْلٌ فَانْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ

گذشت وصف شناساى كرم تو است خدايا من آن نيرويى كه بتوانم بوسيله آن خود را از نافرمانيت منتقل سازم ندارم

اِلاّ فى وَقْتٍ اَيْقَظْتَنى لِمَحَبَّتِكَ وَكَما اَرَدْتَ اَنْ اَكُونَ كُنْتُ فَشَكَرْتُكَ

مگر در آن وقت كه تو براى دوستيت بيدارم كنى و آن طور كه خواهى باشم پس تو را سپاس گويم كه مرا

بِاِدْخالى فى كَرَمِكَ وَلِتَطْهيرِ قَلْبى مِنْ اَوْساخِ الْغَفْلَةِ عَنْكَ اِلهى

در كرم خويش داخل كردى و دلم را از چركيهاى بى خبرى و غفلت از خويش پاكيزه ساختى خدايا

اُنْظُرْ اِلَىَّ نَظَرَ مَنْ نادَيْتَهُ فَاَجابَكَ وَاْستَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِكَ فَاَطاعَكَ يا

به من بنگر نگريستن كسى كه او را خوانده اى و او پاسخت داده و به يارى خويش به كارش واداشته اى و فرمانبريت كرده

قَريبَاً لا يَبْعُدُ عَنِ المُغْتَرِّ بِهِ وَيا جَواداً لايَبْخَلُ عَمَّنْ رَجا ثَوابَهُ

اى نزديكى كه دور نگردى از آن كس كه بدو مغرور گشته و اى بخشنده اى كه بخل نورزد از آنكس كه اميد نيكيش دارد

اِلهى هَبْ لى قَلْباً يُدْنيهِ مِنْكَ شَوْقُهُ وَلِساناً يُرْفَعُ اِلَيْكَ صِدْقُهُ

خدايا دلى به من بده كه اشتياقش به تو موجب نزديكيش به تو گردد و زبانى كه صدق گفتارش

وَنَظَراً يُقَرِّبُهُ مِنْكَ حَقُّهُ اِلهى إ نَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِكَ غَيْرُ مَجْهُولٍ وَمَنْ

بسوى تو بالا آيد و نظر حقيقت بينى كه همان حقيقتش او را به تو نزديك گرداند خدايا كسى كه بوسيله تو شناخته شد گمنام نيست

لاذَ بِكَ غَيْرُ مَخْذُولٍ وَمَنْ اَقْبَلْتَ عَلَيْهِ غَيْرُ مَمْلُوكٍ اِلهى اِنَّ مَنِ

و كسى كه به تو پناهنده شد خوار نيست و كسى كه تو بسويش رو كنى بنده ديگرى نخواهد بود خدايا براستى

انْتَهَجَ بِكَ لَمُسْتَنيرٌ وَاِنَّ مَنِ اعْتَصَمَ بِكَ لَمُسْتَجيرٌ وَقَدْ لُذْتُ بِكَ يا

هركس به تو راه جويد راهش روشن است و هر كه به تو پناه جويد پناه دارد و من اى خدا به تو پناه آورده ام

اِلهى فَلا تُخَيِّبْ ظَنّى مِنْ رَحْمَتِكَ وَلا تَحْجُبْنى عَنْ رَاْفَتِكَ اِلهى

پس گمانى را كه به رحمتت دارم نوميد مكن و از مهر خويش منعم مكن خدايا

اَقِمْنى فى اَهْلِ وِلايَتِكَ مُقامَ مَنْ رَجَا الزِّيادَةَ مِنْ مَحَبَّتِكَ اِلهى

جاى مرا در ميان دوستدارانت جاى آن دسته از ايشان قرار ده كه اميد افزايش دوستيت را دارند خدايا

وَاَلْهِمْنى وَلَهاً بِذِكْرِكَ اِلى ذِكْرِكَ وَهِمَّتى فى رَوْحِ نَجاحِ اَسْماَّئِكَ

در دلم انداز شيدايى و شيفتگى ذكر خود را پياپى و همتم را در نشاط فيروز شدن اسمائت

وَمَحَلِّ قُدْسِكَ اِلهى بِكَ عَلَيْكَ اِلاّ اَلْحَقْتَنى بِمَحَلِّ اَهْلِ طاعَتِكَ

و محل قدست قرار ده خدايا به حق خودت بر خودت سوگند كه مرا به محل فرمانبرداريت و جايگاه

وَالْمَثْوَى الصّالِحِ مِنْ مَرْضاتِكَ فَاِنّى لا اَقْدِرُ لِنَفْسى دَفْعاً وَلا

شايسته اى از مقام خوشنوديت برسانى زيرا كه من قادر بر دفع چيزى از خود نيستم و

اَمْلِكُ لَها نَفْعاً اِلهى اَنَا عَبْدُكَ الضَّعيفُ الْمُذْنِبُ وَمَمْلُوكُكَ الْمُنيبُ

مالك سودى هم برايش نيستم خدايا من بنده ناتوان گنهكار تو و مملوك زارى و توبه كننده به درگاهت هستم

فَلا تَجْعَلْنى مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَكَ وَحَجَبَهُ سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِكَ

پس مرا در زمره كسانى كه روى از آنها گرداندى و غفلتشان مانع از گذشت تو گشته قرارم مده

اِلهى هَبْ لى كَمالَ الاِنْقِطاعِ اِلَيْكَ وَاَنِرْ اَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِياَّءِ نَظَرِها

خدايا بريدن كاملى از خلق بسوى خود به من عنايت كن و ديده هاى دلمان را به نور توجهشان

اِلَيْكَ حَتّى تَخْرِقَ اَبْصارُ الْقُلوُبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ اِلى مَعْدِنِ

به سوى خود روشن گردان تا ديده هاى دل پرده هاى نور را پاره كند و به مخزن اصلى

الْعَظَمَةِ وَتَصيرَ اَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ اِلهى وَاجْعَلْنى مِمَّنْ

بزرگى و عظمت برسد و ارواح ما آويخته به عزت مقدست گردد خدايا قرارم ده از كسانى كه او را خواندى

نادَيْتَهُ فَاَجابَكَ وَلاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِكَ فَناجَيْتَهُ سِرّاً وَعَمِلَ لَكَ

و پاسخت داد و در معرض توجه قرارش دادى و او در برابر جلال تو مدهوش گشت و از اين رو در پنهانى با او به راز گويى پرداختى ولى

جَهْراً اِلهى لَمْ اُسَلِّطْ عَلى حُسْنِ ظَنّى قُنُوطَ الاْياسِ وَلاَ انْقَطَعَ

او آشكارا برايت كار كرد خدايا به خوش بينى من نااميدى را مسلط مكن و اميدم را كه به

رَجاَّئى مِنْ جَميلِ كَرَمِكَ اِلهى اِنْ كانَتِ الْخَطايا قَدْ اَسْقَطَتْنى

كرم نيكويت دارم قطع مكن خدايا اگر خطاهايم مرا از نظرت انداخته

لَدَيْكَ فَاصْفَحْ عَنّى بِحُسْنِ تَوَكُّلى عَلَيْكَ اِلهى اِنْ حَطَّتْنِى الذُّنُوبُ

پس بدان اعتماد خوبى كه به تو دارم از من درگذر خدايا اگر گناهانم

مِنْ مَكارِمِ لُطْفِكَ فَقَدْ نَبَّهَنِى الْيَقينُ اِلى كَرَمِ عَطْفِكَ اِلهى اِنْ اَنامَتْنِى

بواسطه بزرگواريهاى لطفت مرا بى مقدار ساخته ولى در عوض يقين به بزرگ توجه تو مرا هشيار كرده خدايا اگر

الْغَفْلَةُ عَنِ الاِسْتْعِدادِ لِلِقاَّئِكَ فَقَدْ نَبَّهَنِى الْمَعْرِفَةُ بِكَرَمِ آلاَّئِكَ

بى خبرى از آماده شدن براى ديدارت مرا به خواب فرو برده ولى در عوض معرفت به بزرگ نعمتهايت مرا بيدار كرده

اِلهى اِنْ دَعانى اِلَى النّارِ عَظيْمُ عِقابِكَ فَقَدْ دَعانى اِلَى الْجَنَّةِ

خدايا اگر بزرگ كيفرت مرا به دوزخ مى خواند ولى در مقابل پاداش فراوانت مرا به بهشت

جَزيلُ ثَوابِكَ اِلهى فَلَكَ اَسْئَلُ وَاِلَيْكَ اَبْتَهِلُ وَاَرْغَبُ وَاَسْئَلُكَ اَنْ

دعوت مى كند خدايا پس از تو خواهم و بسوى تو زارى كنم و بگرايم و از تو خواهم كه

تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَجْعَلَنى مِمَّنْ يُديمُ ذِكَرَكَ وَلا

درود فرستى بر محمد و آل محمد و مرا از كسانى قرارم دهى كه پيوسته به ياد تواند و

ويَنْقُضُ عَهْدَكَ وَلايَغْفُلُ عَنْ شُكْرِكَ وَلا يَسْتَخِفُّ بِاَمْرِكَ اِلهى

پيمانت را نمى شكنند و از شكر تو غافل نشوند و دستور تو را سبك نشمارند خدايا

وَاَلْحِقْنى بِنُورِ عِزِّكَ الاْبْهَجِ فَاَكُونَ لَكَ عارِفاً وَعَنْ سِواكَ مُنْحَرِفاً

برسان مرا به نور درخشان عزتت تا عارف به ذاتت باشم و از غير تو روگردان باشم

وَمِنْكَ خاَّئِفاً مُراقِباً يا ذَاالْجَلالِ وَالاِْكْرامِ وَصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ

و از تو ترسان و نگران باشم اى صاحب جلالت و بزرگوارى و درود خدا بر محمد

رَسُولِهِ وَ الِهِ الطّاهِرينَ وَسَلَّمَ تَسْليماً كَثيراً

پيامبرش و بر آل پاكش باد و سلام بسيار بر ايشان باد

و اين از مناجاتهاى جَليلُ الْقَدْر اَئمه عَليهمُ السلام است و بر مضامين عاليه مشتمل است و در هر وقت كه حضور قلبى باشد خواندن آن مناسب است .

 

در شرایط شیوع ویروس کرونا و حمایت از بسته شدن حرم های مطهر

?بیانیه دبیر شورای عالی و مدیر حوزه علمیه خراسان در شرایط شیوع ویروس کرونا و حمایت از بسته شدن حرم های مطهر

بسم الله الرحمن الرحیم

?يا فَارِجَ اَلْهَمِّ، وَ كَاشِفَ اَلْغَمِّ ، يَا رَحْمَانَ اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ وَ رَحِيمَهُمَا، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ اُفْرُجْ هَمِّي، وَ اِكْشِفْ غَمِّي. يَا وَاحِدُ يَا أَحَدُ يَا صَمَدُ (بخشی از دعای پنجاه و چهارم صحیفه مبارکه سجادیه)

❇️ای زداینده اندوه و بر طرف سازنده غم ها، ای رحمت آورنده عام دنیا و آخرت و رحمت کننده خاص در دو سرا، بر محمد و آل محمد درود فرست، اندوهم را برطرف نما و غم دلم را بزدا، ای یگانه تنها و ای بی نیاز مطلق.

❇️کرونا ویروس (کوئید ۱۹) بلیه ای سخت و ناگوار است که امروزه همه کشورها و انسانها را در گرداب خود گرفتار نموده در این ابتلاء عظیم تهدیدهایی نهفته است که می توان آنها را به فرصت های سازنده و تکامل بخش تبدیل نمود.

❇️ورود این بلیه به کشور ما و نظام مقدس جمهوری اسلامی از وضعیتی خاص برخوردار است. هیچ حرکت، واقعه و اقدام و سخنی نیست که مورد بهره برداری جریان های معاند، کذاب و مفتری و فریب خوردگان جاهل قرار نگیرد.

❇️کرونا به سرعت قابل انتقال است و در صورت عدم احتیاط و تحرز، امکان فراگیری همگانی دارد. در همین راستا که حفظ نفوس انسان ها و مسلمین در درجه اول اهمیت قرار دارد، مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام خامنه ای مدظله العالی و دیگر مراجع تقلید و آیات عظام مکارم شیرازی، نوری همدانی، جوادی آملی و… در فتاوای خودشان بیان داشتند که هر نوع تجمعی که منجر به شیوع بیماری و ابتلای دیگران بشود ممنوع است و باید طبق نظر کارشناسان و متخصصان علوم پزشکی اقدام شود که با توجه به اولویت حفظ جان مسلمین و انسانها، حرم‌های مطهر علی بن موسی الرضا علیه السلام، حضرت معصومه سلام الله علیها و احمد بن موسی الکاظم و جمکران و نماز جمعه و جماعت تا رفع خطر ممنوع و تعطیل اعلام می گردند.

◾️این امر از پشتوانه های فقهی مدلل و مستندی برخوردار است و در واقع اولین بار هم نیست که چنین فتوایی صادر گردیده است.

◾️حوزه علمیه خراسان، ضمن لزوم تبعیت از فتاوای مقام معظم رهبری و مراجع عظام تقلید، تبعیت از نظرات متخصصان را لازم به رعایت می داند و با توجه به تلاش‌های مذبوحانه و مغرضانه معاندان و حرمت شکنان هتاک و مفتری، دو نکته مهم را یادآور می‌شود.

◾️۱. حرکت جریان های معاند و مزدور وابسته به صهیونیسم را که با هزاران توییت مجهول و هشتگ های هرزنگارانه که درصدد ایجاد تردید و دودلی در امت اسلامی را دارند، به شدت محکوم نموده و به آنان اجازه هرزه نگاری و هرزه گویی را نمی‌دهیم.

◾️۲. حرکت وابستگان و جریان های مخرب داخلی را که در شهرهای مقدس مشهد و قم و دیگر اماکن مقدس صورت گرفته و یا در صدد شیطنت های بعدی هستند را محکوم می‌نماییم.
در پایان یادآور می‌شویم، کرونا، از ووهان آغاز گردیده و ربطی به ایران ندارد. مضافاً به اینکه مشکوک به تروریسم بیولوژیکی است و تعطیلی مراکز مقدسه بر اساس مبانی فقهی فتاوا و دیدگاه‌های مقام معظم رهبری در بنیادهای فقهی، مستدل و مستند است.

❇️امیدواریم در سایه التجاء به ساحت قدس کبریایی با توجه به روح مطهر و مقدس علی بن موسی الرضا علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام و در سایه وحدت و تبعیت از رهبری معظم و مراجع عظام و در سایه حفظ بهداشت و روح دعا از این بلیه به سلامت عبور نماییم و روزگار شکوه و عزت را در تداوم بیانیه گام دوم انقلاب بپیماییم.
دبیر شورای عالی - مدیر حوزه علمیه خراسان
محمدباقر فرزانه - سید مصباح عاملی

دستخط رهبر انقلاب: فرازی از مناجات شعبانیه

دستخط رهبر انقلاب: فرازی از مناجات شعبانیه
سه نقطه کلیدی در یک فقره کوتاه مناجات شریف شعبانیه:
إِلَهی هَب لی قَلباً یُدنیهِ مِنکَ شَوقُهُ و لِساناً یُرفَعُ إِلَیکَ صِدقُهُ و نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنکَ حَقُّهُ
[خدای من] به من عطـا کن دلی که شـوق، او را به تـو نزدیک کند. آلودگی ما به مادیات وگناه این شـوق را در دل می‌میراند، اُنس ما با قـرآن، دعـا، نوافـل و درست به‌جا آوردن فرائـض این شـوق را در دل برمی‌انگیزد. زبانِ صادق، سخن باصداقت حرفی که در آن شائبه‌ای از مادّیت و خودخواهی و هواپرستی نباشد، این سخنی است که به سمت خدا بالا می‌رود. نگاهِ حقیقت‌آمیز؛ نگاهِ حقانی به مسائل، نه نگاهِ جانبدارانه، هوسگرانه و کاسبکارانه. مسائل را با نگاه طرفداری از حق، دنباله‌ی حق بودن، با این نظر نگاه کنیم. آن‌وقت این نگاه به خدا نزدیک میشود. رهبر انقلاب

روزه داری در بحران ویروس کرونا

دکتر علیرضا مرندی، وزیر اسبق بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و رئیس فرهنگستان علوم پزشکی، در نامه‌ای به مراجع عظام تقلید و برخی مسئولان کشور، درباره روزه در شرایط کرونایی، توضیحاتی داد.

متن نامه به شرح ذیل است:

سلام علیکم

با احترام، موضوع روزه داری در بحران ویروس کرونا در جلسه ای با حضور اساتید متدین دانشـگاه‌ها از تخصص‌ها و فوق تخصص‌های مختلف و با مشارکت حجت الاسلام فلاح زاده رئیس موسـسه موضوع شناسـی فقهی در محل فرهنگسـتان علوم پزشـکی مورد بحث قرار گرفت و جمع بنـدی نظرات پس از مشورت بـا وزیر محـترم بهـداشت، و برخی از مسـئولین محترم ستاد مبارزه با کرونا و تائید آنان به پیوست جهت استحضار و هر گونه اقدام مقتضی تقدیم می‌شود.

دکتر سید علیرضا مرندی_رئیس فرهنگستان علوم پزشکی

توضیحات پیوست نامه:

روزه داری در بحران ویروس کرونا

روزه داری ماه مبارک رمضان یکی از ارکان پنجگانه اسلام است که با قصد قربت و بندگی آفریدگار برای تکامل انسان فریضه واحب برای تمام مسلمانان است. در سال جاری علاوه بر بیماران و مسافرینی که از روزه داری معذورند. با توجه به بحران ویروس کرونا موضوعات خاصی در مورد سلامت انسان در روزه‌داری ماه مبارک رمضان مطرح می‌شوند که پرداختن به آنها برای امت اسلامی کشور عزیزمان ضروری است.

لازم بذکر است تبعیت محض از توصیه‌های ستاد مبارزه با بیماری کرونا لازم و ضروری است. پزشکان متفق‌القول هستند که نخوردن غذا بطور متناوب مانند روزه‌داری اسلامی نه تنها عارضه‌ای در افراد سالم ایجاد نمی کند بلکه سبب تقویت ایمنی بدن، کاهش پاسخ‌های التهابی زیان‌بار و بهبود واکنش بدن در موارد استرس می‌شود. لذا کلیه افراد سالم کمتر از ۶۵ سال با رعایت موارد زیر می توانند روزه بگیرند.

۱- رعایت کلیه توصیه های بهداشتی به منظور پیشگیری از ابتلا به ویروس کرونا مانند رعایت فاصله‌های اجتماعی، شستشوی مکرر دستها، پرهیز از نزدیک شدن به بیماران کرونایی

۲- نوشیدن ۸ تا ۱۰ لیوان آب در فاصله افطار تا سحر

۳- استفاده از نبولایزر و یا جوشاندن آب در ظروف در باز به منظور مرطوب نگهداشتن نسبی محیط منزل

۴- کاهش مصرف چای و قهوه و مواد شیرین و افزایش مصرف سبزیجات و میوه جات در فاصله افطار تا سحر

۵- پرهیز از محیط های گرم و خشک در افراد سالمند (۶۵ سال و بیشتر)، عوامل مساعد کننده ابتلا به بیماری کرونا به ویژه دیابت قندی، افزایش فشار خون چاقی مفرط، بیماریهای قلبی عروقی، سرطان و بیماریهای مزمن ریوی شایع می باشند و در صد قابل توجهی از سالمندان به علت کمی مراقبتهای سلامت، از وجود این بیماریها در خود بی اطلاعند.

از طرف دیگر براساس شناخت کنونی ما از ویروس کرونا به نظر می آید که افراد مبتلا به بیماری های زمینه‌ای نظیر فشار خون بالا، بیماری قلبی، سرطان و یا دیابت بیش از دیگران در معرض ابتلای شدید به این ویروس هستند. نظر به اینکه در افراد مسن ابتلا به این ویروس ممکن است باعث نوع شدید بیماری شود لذا با احتمال ضرر برای آنها توصیه می شود در صورتی که دسترسی به پزشک ندارند علاوه بر رعایت توصیه های بهداشتی به منظور پیشگیری از ابتلا به ویروس کرونا آنهایی که مطمئن نیستند روزه برای آنها ضرر ندارد احتیاطا از انجام این فریضه الهی پرهیز نموده و آنرا پس از اطمینان از اتمام همه گیری این بیماری قضا نمایند، مگر اینکه با نظر پزشک متخصص اطمینان از بی ضرر بودن روزه برای آنها حاصل شود.

افراد دچار لاغری بسیار شدید و چاقی مفرط نیز در فاصله‌گذاریها و رعایت توصیه های بهداشتی احتیاط بیشتری نمایند بیماری دیابت عامل مساعد کننده عمده برای ابتلا به ویروس کرونا است و لذا توصیه می شود فقط آن گروه از بیماران دیابتی اقدام به روزه داری نمایند که سن کمتر از ۶۵ سال داشته و تحت درمان و مراقبت نزدیک پزشک باشند ( با رژیم غذایی با متفورمین، آکاربوز، گلوتازون، و گروه گلیپتینها ( مهار کننده های ۴-DDP ) بوده، قند خون ناشتای کمتر از ۱۴۰ میلی گرم در دسی لیتر و یا هموگلوبولین A۱c کمتر از ۷ دارند)، آموزش‌پذیر و متعهد به پایش منظم قند خون هستند و اصول حفاظتی و پیشگیری توصیه شده ستاد بحران کرونای کشوری را به دقت رعایت می نمایند.

بیماران دچار فشار خون در صورتی روزه بگیرند که فشار خون آنها در کنترل مطلوب، یعنی فشار بالا (سیستولیک) کمتر از ۱۴۰ میلیمتر جیوه و فشار پائین (دیاستولیک) کمتر از ۸۰ میلیمتر جیوه باشد بیمارانی که پیوند اعضاء شده‌اند نباید روزه بگیرند. روزه گرفتن برای بیماران پیوند قرنیه بلامانع است.

در بیمارانی که مبتلا به سایر بیماریها هستند و قبلا روزه‌داری برای آنها منعی نداشته است، روزه‌داری در شرایط بحران ویروس کرونا متفاوت از سالهای دیگر نیست و در موارد خاص با نظر پزشک متخصص اقدام نمایند در مورد بیمارانی که مبتلا به ویروس کرونا شده و بهبود یافته‌اند توصیه می‌شود حداقل تا ۶ هفته اقدام به روزه‌داری نکنند.

برگرفته از کتاب مکتب سلیمانی(ص57 تا 83)

مکتب سلیمانی
شهادت از برترین وسیله ها برای نیل به برترین هدف
چنان که بیان شــد شــهادت هدف نیســت بلکه وسیله است. یکی از فروعات مهمی که در این بحث باید مدنظر قرار بگیرد این است که ما در زندگی نیز همیشه شهادت را به عنوان ابزار ببینیم نه به عنوان هدف. گاهی این سوء تفاهم پیش می آید که فکر می کنیم انسان در شهادت به بالاترین درجۀ ممکن انسانی می رسد. برخــی از شــهیدان عزیــز در جبهه های جنگ تحمیلــی آن قدر لطیــف می شــدند که دیگر روحشــان طاقت مانــدن در این عالم را نداشــت و هر لحظــه آرزوی شــهادت می کردند تا پــرواز کنند،ولی برخــی هــم به تصــور اینکــه بــا شــهادت بــه بالاترین درجــه ممکن می رسند به درگاه خدا اصرار می کردند که خدایا به ما زودتر شهادت را روزی کن و فوری ما را ببر؛ در اینجا بود که برخی از شــهیدان که افق دیدشــان بالاتر بود می گفتند دعا کنید تا کامل شــویم و سپس شهید گردیم.
مکتب سلیمانی 58 شــهید عزیــز حســینعلی عالــی؟رضو؟ از شــهیدان بســیار نورانی و خــوش قلــب در تاریــخ دفــاع مقــدس اســت و در همــان جوانــی مکاشــفه های عجیبــی داشــت و زمیــن بــا او ســخن می گفــت و اســراری را بیــان می کــرد. در خاطرات این شــهید عزیز آمده اســت شــب های عملیــات بعضی دعا می کردند کــه در همین عملیات شــهید بشــوند ایشــان به بچه ها می گفت که: «دعا کنید اول کامل شویم و بعد شهید شویم». خــوب اســت کــه انســان از خــدا تقاضــای شــهادت بکنــد و تقاضــای شــهادت جــزء دعاهایی اســت کــه اهل بیــت؟عهم؟ به ما آموختند اما تقاضای شــهادت نبایــد محور و هدف همه دعاهای مــا قــرار گیــرد؛ چنانکــه در ادعیه ائمــه؟عهم؟ محور و هدف نیســت و در میــان مجموعــه ای از دعاهــا و حاجاتــی که انســان از خداوند تقاضــا می کنــد تقاضــای «شــهادت فــی ســبیل الله» و «محــروم نمانــدن از نعمــت شــهادت» نیز قــرار دارد. ما باید تــلاش کنیم در رفتار و گفتارمان برای هر چیزی به همان مقدار وزن و قیمت قائل باشیم که اهل بیت؟عهم؟ وزن و قیمت قائل بودند. آن ها از خداوند متعال تقاضای شــهادت می کردند و در ضمن ادعیه شــان عرض می کردند: 1»كِائَیِلْ وَ أَ عَ مَكِّیِبَ نِ یةَاَ رَتَْ تَلكِیِــب َ س ِ فًلاْتَ ق ِ فاتََ وَ علََْ تْ نَ أَكُ لَــأْ أسَ« .، ص 574. الکافی، ج 1
59 مکتب سلیمانی (خدایا! از تو می خواهم که مرگ مرا کشته شدن در راهت قرار دهی که در زیر پرچم پیغمبرت با دوستانت کشته شوم). ولیکن محور و هدف اصلی در ادعیه شان «قتل فی سبیل الله» نبوده اســت. محور ادعیه توحید، عبودیت و خلوص و رسیدن به درجۀ توکل و توســل و چشم بســتن از غیر خدا اســت و دیگر چیزها به عنوان طریق و راه مطرح می باشــند. البته همان طور که گذشت شهادت بهترین اسباب در بین انواع ایثار و گذشت است. بــه همیــن دلیل انســان نبایــد از خداونــد تقاضا کند کــه هرچه ســریع تر شهید بشــود بلکه همین طور که شــهید عزیزمان می فرمود باید از خدا تقاضا کند که خداوند او را به کمال برساند و خاتمۀ او را شهادت قرار بدهد. در ادبیــات پیامبــر اکــرم و اهل بیــت؟عهم؟ نداریــم کــه انســان از خداوند تقاضای مرگ زودرس کند ولو با شهادت. همیشه سفارش شــده اســت که از خدا تقاضا کنید عمر طولانی به شــما عطا شــود زیرا دنیا مزرعۀ آخرت است و انسان هرچه بیشتر عمر کند بیشتر در مســیر طاعت خدا قدم برمی دارد و برای آخرتش کاســبی می کند و بیشتر در جهاد اکبر پیش می رود و در نهایت ان شاءالله که خداوند خاتمــۀ کارش را شــهادت قــرار بدهــد و زمانی که قرار اســت از این عالم ســفر کند ســفرش با شــهادت باشــد و چه بهتر که در هنگام شهادت با دستی پر از اخلاص سفر کند تا شهادتش بیشترین اثر را
مکتب سلیمانی 60 در تحول وجودی او داشته باشد. این مطلب، معنی همین جمله اســت که «شهادت وسیله اســت و نه هدف» و آنچه اهمیت دارد و اصل است جهاد اکبر است و جهاد اصغر در دل جهاد اکبر معنا پیدا می کند. بنابراین کسانی که نعمت شهادت روزی شان می شود به میزان خلوصشــان بهــره می برنــد و اگــر انســان بــا شــهادت، زودتــر از دنیــا رحلت پیدا کند درحالی که به آن درجه از خلوص نرسیده است، از بعضی توفیقات محروم می شــود؛ مگــر اینکه خداوند با ًطبیعتــا جذبه ای او را ببرد. در برخــی از روایــات فضائلــی بــرای شــهداء طرح شــده اســت. خداوند متعال به واســطۀ ایثاری که شــهدا در راه خداوند می کنند پاداش های خاصی را از هنگام شــهادت تا قیامت به ایشــان عطا این پاداش ها برای همۀ شــهدا یکســان نیســت و ً می کنــد. طبیعتا و به تمام ً به میــزان خلوص آن ها بســتگی دارد، اگر شــهیدی واقعــا معنی «شــهید فی سبیل الله» باشــد و با همه وجود اخلاص داشته باشد و اثری از غیر خدا در کار او نباشد، وعدۀ بسیار عظیمی به او داده و فرموده اند که در کنار بقیۀ نعمت های بهشتی، خداوند نظر به وجه الله را به او روزی می دهد. (نظر به وجه الله می کند) 1»ِللَّهَ اِ هْجَ و َ لىِ إَرُ ظْ ین ْ أنَ« . تهذیب الاحکام.1
61 مکتب سلیمانی نظــر بــه وجه الله همان حــال عبودیت و فنایی اســت که در آن، از ما ســوی الله بریده می شــود و به لقاءالله می رســد. ً شــخص کامــلا حضرت رسول؟ص؟ فرمودند: (شــهید 1»ٍیدِــهَ شَ وٍِّ ــیَ نِّ لُــکِ لٌــةَاحَرَــا لََّ نِ إَ وِ اللَّه ِــهْجَ و َ لىِ إَــرُ ظْنَ یْ نَ أ« نظــر می کنــد بــه وجه خــدا و ایــن آرامــش و راحتی هر شــهید و نبی می باشد). راحتــی و آرامــش هــر نبــی و شــهیدی نظــر بــه وجــه الله اســت . چنان که پیش تر بیان شد سعادت، خوشی و لذت حقیقی همان «معرفــت الله» و «النظر الى وجه اللَّه» اســت. در این روایت شــریف نام شــهدا در کنــار انبیــا آمــده و شــهدا در مقــام خلــوص و طهــارت و » پاک شدن از شرک، با انبیاء هم قدم شدند و توفیق نظر «الى وجه اللَّه را پیدا کردند این درجه درجۀ شــهدایی اســت که به تمام معنا فی سبیل الله شهید شدند و در وجودشان جز سبیل خدا چیز دیگری نبوده اســت. اما اگر انســان از این مقام قتل فی سبیل الله نزول کند به همان مقدار پاداش شــهادت او نیز کاســته می شــود؛ اگر بخشی ف سبیل النة» به فرمایش « از وجودش «ف سبیل اللَّه» باشد و بخشی امیرالمؤمنیــن و امــام صــادق؟عهما؟ عمل او عمل تجــار خواهد بود، و چــون فقــط بــرای خدا نیســت بهره اش نیــز به همان مقــدار کمتر خواهــد شــد. اگــر مؤمن عملــش از ترس خــدا باشــد عملش عمل
. . وسائل الشیعه، ج 51، ص 61 1
مکتب سلیمانی 62 عبید است و بهره اش نیز به همان مقدار است؛ مگر اینکه خداوند تفضل نموده و با جذبه ای او را برده و به آن درجات خاص برساند. یکــی از نکاتــی کــه در بــاب شــهادت بســیار ارزشــمند اســت و انســان را ترغیب می کند که توفیق پیدا کرده و به ســمت شهادت حرکت کند و جهاد فی سبیل الله را از خداوند متعال تقاضا نماید حقیقتی است که حضرت امیرالمؤمنین؟ع؟ فرمودند: ُ اسَبِ لَ وُ هَ وِ هِیائِلْ وَ أِــةَّاصَِ لخُ اللَّهُ هَحَتَ فِ ةَّنَْ الِابَ وْ بَن أِْ مٌابَ بَ هــادَِْ الَّ نِفــإَ« (بی تردید جهاد دری است 1 »ُ ةَیقِثَ وْ الُ هُتَّنُ جَ وُ ةَینِصَْ الح ِ اللَّه ُعْرِ دَى وَ قوَّْالت از درهای بهشت که خداوند به روی ویژگان از دوستانش برگشوده است. آری، جهاد لباس برازندۀ پاکدامنی و پرهیزکاری، و زره امان بخش الهی، و سپر محکم اوست). فضــای جهــاد و جبهه هــای جنــگ، اخلاص آفریــن اســت. هنگامی که ما در شلوغی و ازدحام دنیا تلاش می کنیم تا اخلاص را به دست آوریم و آرام آرام از این دنیا قطع تعلق کنیم، آن چنان زرق و برق دنیا در فضای زندگی مادی فراوان اســت و اموری که انســان را از خــدا غافــل می کنــد زیــاد اســت که گاهــی بــرای تحصیل این اخلاص، ســال های سال باید زحمت بکشــیم اما با همۀ تلاش ها بــاز هــم در گیــرودار همین دنیا متوقف می شــویم. اما وقتی انســان وارد فضای جهاد می شــود جداشــدن از خانه و کاشانه و دل کندن
. . نهج البلاغه، خطبه 72 1
63 مکتب سلیمانی از خانــواده و پــدر و مادر و گاهی همســر و فرزنــدان و رفتن به میدان جنگ، اولین مرحلۀ دل کندن از دنیا و مجاهده ای بزرگ و ایثاری عظیــم اســت و حتی اگر انســان شــهید نشــود، همیــن دل کندن از خانواده زمینۀ اخلاص در مسائل دیگر را فراهم می کند. پــس از آنکه انســان وارد جبهه شــده و از امکانــات و لذت های زرق و ً زندگی متعارف شــهر و روســتای خود جدا می شــود، طبیعتا بــرق دنیا در چشــمش کمتر می شــود و غفلت هــا به مراتب کاهش آمادۀ ً پیــدا می کنــد. علاوه بــر آن، چون در آن محیط انســان دائمــا شــهادت اســت و هر لحظه احتمــال می دهد که حادثــه ای اتفاق به یاد مرگ است و این دوام ًبیفتد و جانش را از دست بدهد دائما یاد مرگ، در دل کندن از دنیا تأثیر شــگرفی خواهد داشــت و سبب می شــود انســان راحت تر از این دنیا دل بکند. در کنار همۀ این ها وقتــی انســان در جبهــۀ جنــگ قــرار می گیــرد نه تنها حــال خودش این گونه است بلکه برادران ایمانی او نیز که در آن محیط قرار دارند و اطراف انســان هســتند، توفیــق دل کنــدن از خانــواده و قرارگرفتن در محیط ســاده و بی آلایشــی که دوام یاد مرگ در آن جاری اســت را داشــته اند. ایــن دل هــای پــاک وقتــی در کنــار همدیگــر جمــع می شــوند و بــه یکدیگــر گــره می خورنــد، رود خروشــانی از معنویت را بــه جریــان می اندازنــد و حــالات معنوی به شــدت در میان شــان افزایــش پیدا می کند؛ و تمام کســانی که تجربــۀ رفتن به جبهه ها را
مکتب سلیمانی 64 دارنــد این حقیقــت را گزارش می کنند که انســان حال معنوی اش بســیار متفاوت اســت و عشــق در او خیلی بیشــتر طلوع می کند و قابل مقایســه با برگشــتن به زندگی عادی نیست و بسیاری از ًاصلا رزمندگان با اخلاصی که این معنویت ها را در جبهه ها تجربه کرده بودند هنگامی که به زندگی عادی خود بازمی گشتند، تحمل شهر و توجه به دنیا برایشان سخت بود و به همین خاطر دوام نمی آوردند و با شوق و ذوق دوباره به عرصۀ جان فشانی در جبهه های جنگ بازمی گشــتند و علی رغــم اینکه مجــروح و بیمار بــوده و به معالجه و اســتراحت نیاز داشتند بازهم ترجیح می دادند به دنبال برادرانی کــه در جبهــه مشــغول جهــاد هســتند بروند و حتــی اگر قرار اســت استراحت کنند در همان فضا برای استراحت مستقر شوند. ایــن نکتــه دربارۀ هویت جبهه های جنــگ حق علیه باطل که در زیــر پرچــم اســلام و پیامبــر و امــام یا نائــب امام و بــه امر مجتهد جامع الشــرایط رقم می خورد ســبب می شود که ما اخلاص شهدا و حالات ایشان را با خودمان مقایسه نکنیم و گمان نکنیم اگر شهیدی زمانــی کــه در میــان مــا زندگی می کــرد اخلاصــش خیلی بــالا نبود اکنون نیز که شهید شده، چه بسا اخلاص چندانی نداشته باشد! فضای جبهه فضای معنویت آفرینی و جذبه است. بسیاری از کســانی که در این فضا حضور پیدا می کردند پیش از اینکه شهید شوند تحولاتی پیدا می کردند. انسان وقتی در احوالات آن ها تأمل
65 مکتب سلیمانی می کند در می یابد که گاهی راه چندده ســالۀ یک سالک الی الله را در عــرض چنــد ماه یا چند ســال طی کردنــد. از وصیت نامه هایی کــه قبــل از شهادتشــان نوشــتند و خاطراتی که از برخی شــهدا نقل می کننــد می تــوان به راحتــی متوجــه شــد کــه ایــن تحــولات چقدر عمیق و سریع طی شده است . بهتریــن راه ســلوک به ســمت خداونــد متعال راه عشــق و جذبه اســت. همــۀ کارهــا نیــز مقدمه ای اســت بــرای اینکه جذبۀ عشــق در قلب انســان حاصل شــود و یکی از مهمترین اســباب تحصیل محبــت و جذبــۀ عشــق، خلــوت بــا خداونــد و دورشــدن از زرق و بــرق دنیاســت. جبهه محل تجلــی جذبات الهی بوده و هســت و لــذا کســانی کــه در آن محیــط قــرار می گرفتند گاهی به ســرعت در وادی اخــلاص پیــش می رفتند و گاهــی با اینکــه در زندگی عادی خود چندان حالات معنوی خوبی نداشــتند یا مراتب عالی تقوا را طی نکرده بودند، در جبهه به سرعت از نردبان ترقی بالا می رفتند و به واسطۀ همین جذبات و عشقی که به وجود می آمد اخلاصشان با شهادتشــان به ً آن چنــان اشــتداد پیــدا می کرد که چه بســا بعضا همــان مقــام خلوص و طهارت دســت می یافتند. به هــر حال باید اصــل شــهادت را غنیمــت دانســت و همیشــه از خداونــد متعــال شــهادت را تقاضا کرد و البته شهادت با اخلاص و خلوص را باید از خــدا طلــب کرد تــا خداوند تا جایی که امــکان دارد در این عالم
مکتب سلیمانی 66 به انسان مهلت بدهد تا در عرصۀ جهاد اکبر بیشتر و بیشتر تلاش بکند و پیش برود و آخر کار به لطف الهی با شهادت و با اخلاص تام از این دنیا سفر کند و هدفش هم از این شهادت، فقط لقاء الله باشد و به کمتر از «لقاء الله» و «نظر الی وجه الله» قانع نشود. با همۀ این مراتبی که شهدا در جبهه های جنگ پیدا می کردند و نورانیتی که به واســطۀ آن محیط حاصل می شــد باز هم کســانی کــه قبــل از رفتــن بــه جبهــه در عرصــۀ جهــاد اکبــر بیشــتر کار کرده بودند تفاوتشان در بین شهدا مشخص بود. وقتی زندگی بهترین و برجسته ترین شهیدان جبهه را مرور می کنیم می بینیم این ها همان کســانی هستند که بیشتر از دیگران سابقۀ مجاهدۀ با نفس دارند. یکی از چیزهایی که در این جهاد اکبر تأثیرگذاری بســیار روشــنی داشته و ما می توانیم در شهیدان دفاع مقدس آن را مشاهده کنیم، س اولیاء خدا و مجالست با آن ها در این شهیدان است. َ فَتأثیر ن اصل دلبســتگی شدید شهیدان به امام امت حضرت روح الله الموسوی الخمینی؟رضو؟ ، جذبه ای در وجود این شهدا ایجاد کرد. اینکه انسان براساس پیروی از ولی فقیه که نائب حجت خداست عزم میدان جنگ می کند، خود به تنهایی سبب می شود که قلب انســان بــه خدا گره بخــورد و از نورانیت و معنویــت ولی فقیه و امام امت نیز بهره مند شود. جاذبــۀ ملکوتــی امام شــهداء، تأثیر بســیار مهمــی در تحولات و
67 مکتب سلیمانی سلوک معنوی شهدا داشت و این عشق و محبتی که در بین آن ها بود خود را در حالت های مختلف نشان می داد؛ علاوه بر این اصل کلی، کسانی که در زندگی خود، پیش از مرحلۀ شهادت، با برخی ســان در گوشــه و کنار مرتبط بودند و در ســایۀ تربیت َ از صاحب نف و هدایــت آنان نیز عمــل می کردند یا عده ای که ارتباط حضوری با برخــی دیگــر از اولیــاء خدا داشــتند و یا از کتاب ها و آثــار و معارف آن ها اســتفاده می کردند وجود معنــوی خاص تری را در جبهه ها به دست آوردند. ارتبــاط بیشــتر بــا اولیاء خــدا دو تأثیر مهم در این شــهیدان عزیز داشت: اول اینکــه معرفت افزایــی ایجــاد می کــرد و نــگاه آن هــا را تغییــر می داد زیرا همان طور که گذشت این مسئله که شهید در شهادت به دنبــال لقــاء الله باشــد و تنها به مفهوم توحید و لقاء الله بیندیشــد و آن را از خــدا تقاضــا بکنــد و بر همان اســاس تــلاش کند که نیت خــودش را لحظــه بــه لحظــه خالــص کنــد و عبودیــت و ذلــت و سرشکســتگی خودش را افزایش بدهد در مراتب و درجات شــهید بسیار مهم و مؤثر است. تأثیــر دیگــر، تأثیــر معنــوی ارتباط با اهل معناســت که انســان را به طــرف حقیقت توحیــد می کشــاند و توفیق انســان را در اخلاص بیشتر می کند. اگر زندگی شهیدانی را که توفیقات خاصی داشتند
مکتب سلیمانی 68 و دارنــد مطالعــه کنیــم، ردپای جهات معنوی را همه جا مشــاهده خواهیــم کرد. از مرحوم شــهید اندرزگو و شــهدای انقــلاب تا امثال شــهیدان ابراهیــم هــادی و تورجــی زاده و نیــری و حســین زاده تــا شــهدای مدافع حرم مثل مرحوم شــهید حججی و مرحوم شــهید عزیز سردارحاج قاســم ســلیمانی در همۀ این ها، ردپــای حضور در نزد اولیاء خدا به آسانی دیده می شود. کسانی هم که شاید به ظاهر به محضر صاحب نفسان نرسیده اند اگــر دارای مقامــات خاصــی شــدند همگی بــه برکت این بــوده که خودشان در ظرف خود و در حد خود به جهاد اکبر مشغول بودند. چرا که شهید هرچه می دانست عمل می کرد و عمل او، معلم او بود و او را روز به روز پیش می برد و مطالب جدیدتری برایش منکشف می شد.
69 مکتب سلیمانی
امروز چه باید کرد؟ شــهادت همیشــه باز اســت و ِامــا اکنــون چــه بایــد بکنیــم؟ در انســان نباید از شهیدشــدن ناامید شــود و لذا همیشــه باید از خدا تقاضا کند که خدایا مرگ من را با شــهادت قرار بده و من را از این فیض بزرگ محروم نفرما! اما تا زمانی که موعد شــهادت نرســیده و خداونــد تقدیــر کرده کــه در این دنیا بمانیم بایــد دقت کنیم که در عرصۀ جهاد اکبر عقب نیفتیم و در این عرصه همیشه تلاش کنیم زیرا اصل، همان جهاد اکبر اســت. طبق برخی از روایات کســی در عرصۀ جهاد اکبر مشغول تلاش و آماده جانفشانی در راه خدا باشد اگــر حتــی با مرگ عادی بمیرد بازهم به درجۀ شــهدا خواهد رســید چراکــه او همــواره در حال مبارزه با نفس و همیشــه آمادۀ شــهادت بوده است. خداوند متعال چنین کسی را هم درجۀ شهدا می داند و او را با شهدا محشور و هم نشین می فرماید. در روایتی حضرت فرمودند: اگر کسی از شیعیان ما باشد، یعنی تقوای الهی پیشه کند و در زندگی به دنبال رضای خداوند بگردد و
مکتب سلیمانی 70
کند و شیعه به معنای واقعی باشد؛ چنین از اهل بیت؟عهم؟ پیروی شهید محسوب می شود. ًکسی حتما
و چــه دلنواز اســت جمله مقام معظم رهبری خطاب به ســردار شــهید حاج قاسم سلیمانى که فرمودند: 1 خود شما هم که آقاى سلیمانى باشید، در نظر ما شهید زنده اید. در روایات آمده است:
ُ یکون ّ :أنی ُ قلتٌهیدَ شٌ یقِّ دِ صّنا إل ِتَیعِن شِ عل؟ع؟: ما م ُ بنُ قال الحسن « وا ُنَ آمَالذین : اللَّه َو کتــابُتلَ: أ ما تَم ؟! فقالِــهِشُرُ عل ف َونُوتُم یمُذلــک و ه َ و لَ؟ع؟: لَ قالُّ ؟! ثمِِّ بَ رَندِ عُ هداءَ ُّ و الشَونُیقِّ دِّ الصُ مُولئک هُه أِلِ ُ سُ و رِ اللَّهِب (امام حسین؟ع؟ 2»َ هداءَ ُّ الشُ اللَّه َّ قلََ ل ِیف َّالسِ بَ لِتُن قَِ لمّ إلُ ةَ الشهادِ تکنَ یق و شهید ّفرمود: هیچ یک از شیعیان ما نیست. مگر این که صد اســت. عرض کردم : چگونه چنین چیزى ممکن اســت. در حالی کــه آنان در بســترهاى خــود م یمیرند؟ حضرت فرمــود: مگر کتاب خــدا را نخوانــده اى : «کســانی کــه بــه خــدا و فرســتادگان او ایمــان یقان و شهیدان در نزد پروردگارشان هستند»؟ ّ آورده اند همانان صد سپس فرمود : اگر شهادت فقط اختصاص به کسانی داشت که با شمشیر کشته شوند در آن صورت خداوند شهدا را تقلیل داده بود).
.1376/5/13 .1 .6/173 ،82 . بحار الأنوار، ج 2
71 مکتب سلیمانی شدنی است. در روایت دیگری ًپس رسیدن به درجۀ شهدا یقینا امام صادق؟ع؟ به ابوبصیر فرمودند: َ اتَ مْ نِ إَ وُ لــتُْال قَ َ قٌیدِــهَ شِرْمَْ لَا اَ ذَ ه َ لَ عْکمْنِ مَیتَْ لمَ اَّ نِد إٍمََُّ ــا م َ بَیــا أ« (اى 1» ُ قَزْ یرِ هِّ بَ رَ دْنِى عٌّ َ حِــهِاشَرِ ف َ لَ عَاتَ مْ نِ إَ وِللَّهَ اَی وِال إَ َ قِــهِاشَرِ ف َ علَ د! مردۀ شما در این مسیر ولایت شهید است. عرض کردم: ّابامحم اگر چه بر بستر بمیرد؟ فرمود: آرى، به خدا سوگند اگر چه بر بستر هم بمیرد زنده اى است که نزد خدا روزى می خورد). در روایــت دیگری آمده اســت کــه در خدمت امــام صادق؟ع؟ عرض کردم: (دعا کنید که 2» َاتَ مُیثَ حٌهیدِ َ شَن لُ ِمْ ؤُْ الم َ قالََ فِ ةَهادَ َّالشِى ب ِ لَ اللَّه ُعْاد« شــهید شوم. حضرت فرمودند: مؤمن هرجا بمیرد شهید محسوب می شود). البتــه بــا همه این هــا باز هم کشــته شــدن در راه خــدا فضیلتی افزون است که خداوند فقط روزی برخی می فرماید: ُ اللَّهُ مِرْیکُ َ وٌ هید ِ َ شٌ یق ِّ دِ ص ِ تَّمُن أِْن مٍِمْ ؤُ مُّ لُ ال: ک َ َ قُ نهََّ؟ص؟ أِ اللَّهِولُ سَن رْعَ َ وِاللَّهِوا بُنَ آمَ ذین َِّ ال َ و َّ لَ جَ وَّزَ عِ اللَّهَ لْ وَ قَ لاَ تَُّ ثِ هِلقَْ خْ نِ مَ اء َ شْ نَ مِفْیَّ ا الس َ ذَِ ب (از پیامبر گرامی ؟ص؟ 3 مِِّ بَ رَ دْنِ عُ هداء َ ُّ الشَ وَونُ یقِّ دِّ الص ُ مُ هَكِولئُ أِ لهِ ُ سُر
.، ص 4618. الکافی، ج 1 .، ص 4611. محاسن، ج 2 .. بحارالانوار، ج 79، ص 053
مکتب سلیمانی 72 یق و شــهید است و ّت من صدّروایت شــده اســت: هر مؤمنی از ام خداوند هر کس را بخواهد با این شمشیر اکرام نموده (و توفیقش را بیشــتر می نماید). ســپس حضرت این آیه را تلاوت فرمود: کســانی که ایمان به خدا و پیامبرانش آوردند ایشــانند صدیقان و شــهیدان در نزد خداوند). شــهادت به معنای همان کشته شدن در راه خدا است ًپس اولا ً و انســان نباید از نائل شــدن به این فیض ناامید باشــد و باید واقعا ً از خــدا بخواهد کشته شــدن در راه حــق را روزی او قرار بدهد. ثانیا اگر کســی به حســب ظاهر توفیق نداشــت به قتل در راه خدا برسد، رسیدن به اصل درجۀ شهدا ممکن است؛ به شرط اینکه انسان در میدان جهاد اکبر قدم بردارد. باب میدان جهاد اکبر و کارزار با نفس و شیطان همیشه باز است و هیچ چیزی نمی تواند جلوی انسان را بگیرد. کسی که در عرصۀ جنگ نرم و کار فرهنگی تلاش می کند؛ او هم مشــغول جهاد اســت. کســی که حتی در عرصۀ جنگ نرم هــم کاری از او برنمی آیــد اما در خانه از پدر و مادر پیرش نگهداری کرده و با نفسش مبارزه و مجاهده می کند و در راه خدمت به پدر و مادر سختی ها را تحمل می کند و یا زحمت تحصیل درآمد حلال را متحمل می شود و خون دل می خورد تا از عبودیت خداوند خارج نشود، او نیز می تواند با شهدا محشور شود. پس وظیفۀ ما در شرایط فعلی چند چیز است:
73 مکتب سلیمانی . باید همواره از خداوند تقاضا کنیم که بر ما منت بگذارد و خاتمۀ 1 کار مــا را با شــهادت (به معنــای کشته شــدن در راه الله) قرار بدهد. . از او تقاضــا کنیــم که ما را در این شــهادت، بــا اخلاص تام و 2 تمام همراه بفرماید. کنیــم خدایا عمر طولانی به ما ارزانی کن و توفیق 3. از او تقاضــا تلاش بیشتر در راه خودت و مبارزه و جهاد را به ما ببخش. 4. بایــد تمــام تلاش مــان را بــه کار ببریم تا هنگامی کــه خداوند نعمــت شــهادت را بــه مــا عطــا نکــرده، در عرصــۀ جنــگ نــرم بــا دسیسه های دشمنان بجنگیم. 5. و اگــر توانایــی جهــاد در این عرصــه را نداریــم، در هر صورت جهــاد اکبر را از دســت ندهیم. جهاد اکبــر در هر روز و در هر مکانی ممکــن اســت و همه جــا عرصۀ جنگ با نفس اســت که بزرگترین دشمن می باشد؛ همان گونه که حضرت فرمود: (دشمن ترین دشمنانت، 1»یکَبْنَ جَنَ ب تَّک ال ُ سْ فَک نّ وُ دَ عدی عْاَ« نفس توست که در میان دو پهلویت قرار دارد). مــا بایــد همیشــه از خــدا تقاضــای شــهادت کنیــم و خودمــان نیــز به دنبــال جهاد با نفس و تحصیل اخلاص باشــیم تا ان شــاءلله خداونــد متعــال هــم اخــلاص و خلــوص را روزی مــا بفرمایــد و هم خاتمۀ کار ما را با شهادت به سرانجام برساند.
.. بحارالانوار، ج 76، ص 461
مکتب سلیمانی 74 جهاد اکبر در کلام امام خمینی؟ق؟:
ای عزیــز! در راه ذکــر خــدا و یــاد محبوب تحمل شــاق هرچــه بكنى کم • کــردی. دل را عــادت بــده به یاد محبوب، بلكه به خواســت خدا صورت قلــب صــورت ذکــر حق شــود و کلمه طیبــه [لاالــه الاالله] صــورت اخیر و کمــال نهــايى نفــس گــردد که از ایــن، زادی بهتــر برای ســلوک الى الله و مصلحــى نیكوتــر برای معایب نفس و راه بهتــری در معارف الهیه یافت نشود. پس اگر طالب کمالات صوریه و معنویه هسى و سالک طریق آخرت و مسافر و مهاجر سیر الى الله هسى، قلب را عادت بده و به تذکر 1. محبوب و دل را عجین کن با یاد حق تبارک و تعالى .» تمــام مقاصد انبیا، برگشــتش به یک کلمه اســت و آن «معرفة الله •
تمــام، مقدمــۀ ایــن اســت. اگر دعــوت به عمل صالح شــده اســت، اگر ، دعوت به تهذیب نفس شــده اســت، اگر دعوت به معارف شده است
تمــام برگشــتش بــه این اســت کــه آن نقطــۀ اصــلی را که در فطــرت همۀ انسان ها هست، حجاب را ازش بردارند تا انسان برسد به او، و او معرفت 2 حق است، مقصد عالى همین است. بــدان کــه تــا انســان در قیــد اســارت نفــس و شــهوات آن اســت و • سلســله های طولانى شــهوت و غضب در گردن اوســت، به هیچ یک از مقامات معنوی و روحانى نایل نمى شــود… بلكه این اســارت و رقیت
.279.،1 . اربعین حدیث، ج 1 .. صحیفۀ امام، ج02، ص 612
75 مکتب سلیمانی 1 باعث مى شود که انسان سر پیچ از اطاعت نفس نباشد در هیچ حال. تصفیۀ عقول و تزکیۀ نفوس است برای حاصل ْمقصد قرآن و حدیث • 2 شدن مقصد اعای توحید. اگر آدمى بخواهد در مســیر الهى رشــد کند، نهایت مرتبه رشــد و کمال • او کجاســت؟ در جواب باید گفت: کمال مطلوب هنگامى اســت که انسان از مرتبه حسی و خیالى بگذرد و به مرتبه عقانى برسد و در نهایت و علی» و ّ ســیر، به مقام «قرب الهى»، «وصول به مقام حضور حق جل 3«مرتبۀ لقاءالله» برسد. ف شــیطان، کــه مقدمــۀ اخــاص اســت، بــه ّ خلــوص از تصــر• حاصل نشــود مگر آن که ســالک در ســلوکش خداخواه شــود حقیقت باطن الأمراض ّ و خودخواهى و خودپرسى را، که منشأ تمام مفاسد و ام تبع او اســت، زیــر پــا نهد؛ و این بــه تمام معنى در غیر انســان کامــل و به نیســت. ولى ســالک ــص أولیاء؟عهم؟ در دیگر اشــخاص میسور ّدر خل نباید مأیوس از الطاف باطنۀ حق باشد که یأس از روح الله سرآمد همه است؛ و آنچه از برای صنف سردی ها و سسى ها است و از اعظم کبائر
ة العین اهل معرفت است. ّ رعایا نیز ممكن است قر هســت ىّی ّ پس، بر ســالک طریق آخرت لازم و حتم اســت که با هر جد
تخلیص کند ارهّ ف شیطان و نفس ام ّمعارف و مناســک خود را از تصر
.258 . شرح چهل حدیث، ص 1 .6 توحید از منظر امام خمینی، ص
.2 .. آداب الصلوة، ص653
مکتب سلیمانی 76 ت و تفتیش در حرکات و سكنات و طلب و مطلوب خود ّو با کمال دق یات ّــه و تغذّ باطنی غــور کند و غایت ســیر و تحصیــل و مبادی حرکات شــیطان غفلت نكند و ــه را بــه دســت آورد و از حیله های نفس و ّروحی اره و ابلیس غافل نشود، و در جمیع حرکات و افعال ّ از دام های نفس ام کامل به خود داشته باشد و هیچ گاه آن را سر خود و رها نكند؛ ّسوءظن انسان را مغلوب کند و به زمین چه بســا باشــد که با اندک مسامحه ای زند و سوق به هاکت و فنا دهد؛ دست ف شــیطان خالص نباشــد و ّ زیرا که اگر غذاهای روحانى از تصر قلوب با آن ها او در فراهم آمدن آن ها دخیل باشد، عاوه بر آنكه ارواح و تربیت نشــوند و به کمال لایق خود نرســند، نقصان فاحش برای آن ها دســت دهد و شــاید صاحب خود را در سلک شــیاطین یا بهائم و سباع ت و ّ منســلک نماید و آنچه که مایۀ ســعادت و رأس المال کمال انســانی منعكسه دهد و انسان را به هاویۀ وصول به مدارج عالیه اســت نتیجۀ 1مظلمۀ شقاوت سوق دهد. اگر آدمى بخواهد در مســیر الهى رشــد کند، نهایت مرتبه رشــد و کمال • او کجاســت؟ در جواب باید گفت: کمال مطلوب هنگامى اســت که انسان از مرتبه حسی و خیالى بگذرد و به مرتبه عقانى برسد و در نهایت و علی» و ّ ســیر، به مقام «قرب الهى»، «وصول به مقام حضور حق جل 2«مرتبۀ لقاءالله» برسد.
. آداب الصلوة، فصل پنجم. 1 . کتاب اداب الصلاه امام خمینی.2
77 مکتب سلیمانی جهاد اکبر در کلام مقام معظم رهبری؟مد؟: ــل و فناء ّت و عرفان و توسّ گفت که همین معنویًشــاید بشــود قاطعا • س ربوبی ّ فی الله و محو در معشــوق و ندیدن خود در مقابل اراده ذات مقد رشكوه و ماندگار ُاست که ماجرای عاشورا را هم این طور باعظمت و پ ل - یعنى جانــب جهاد و ّ او ِکــرده اســت. بــه عبــارت دیگــر، ایــن جانــب دوم است؛ یعنى همان روح عرفانى ِشهادت - آفریده و مخلوق آن جانب و معنــوی. خیلی ها مؤمننــد و م ىروند مجاهدت م ىکنند، به شــهادت هم مى رسند - شهادت است، هیچ چیزی کم ندارد - اما یک شهادت هم هست که بیش از روح ایمان، از یک دل سوزان، از یک روح مشتعل ، ت پروردگار و غرقه در ذات و صفات الهى ّو بیتاب در راه خدا و در محب سرچشمه م ىگیرد. این گونه مجاهدتى، طعم دیگری پیدا م ىکند. این، 1 حال دیگری مى بخشد. این، اثر دیگری در تكوین مى گذارد. قاسم سلیمانى این اگر چنانچه در درون خودش در آن جهاد اکبر پیروز • نشده بود، این جور نمى توانست [جلوی دشمن] برود؛ پس مجاهدت های 2 كى به مجاهدت های درونى است. ّ بیرونى، مت این حرف من نیست، حرف یک رزمندۀ همدانى است که اگر چنانچه • ست عبور ْل باید از سیم خاردار نفّ از سیم خاردار مى خواهى رد بشوی، او کــنى .وقى گرفتار خودمان هســتیم، نمى توانیم کاری انجــام بدهیم؛ این را
.1376/9/. بیانات معظم له در مورخۀ 311 .1398/10/13 . بیانات مقام معظم رهبری در بیت سپهد شهید حاج قاسم سلیمانی 2
مکتب سلیمانی 78 ســالۀ رزمنده به ما ٢5 ســاله یا 20 آن ها به ما یاد دادند؛ این را آن جوان 1 تعلیم داد، از آن ها یاد گرفتیم؛ این یک ثروت عظیم است. س است، همان چیزی ْ جهاد اکبر که از همه سخت تر است، جهاد با نف • 2 ت ما را، باطن ما را حفظ مى کند. ّاست که هوی جهــاد واقعــى و شــهادت در راه خــدا جز با مقدمــه ای از همین ً اساســا• اخــاص و توجــه ا لىالله و جــز با حرکــت به سمت انقطــاع الى الله حاصل 3 نم ىشود. هیچ مل ى بدون سرمایه و گوهر معنویت به کمال نم ىرسد. باید مراقب • معنوی گران بها بــود زیرا حفظ این پشــتوانه معنوی ، جهاد ایــن ذخیــره 4 اکبر و بسیار سخت تر از جنگ با دشمن و جهاد اصغر است هــر کــدام از مــا در درون خودمان و از وجود خودمان شــیطانی داریم • که همان «من» ماســت، همان منیت ماســت، همان خودخواهی ها و هوس ها و هوسرانی های ماست. چه چیزی ما را از دست این شیطان نجات خواهد داد؟ جز ارادۀ دینی و ایمان قوی و دلی که با تزکیه و اخاق ت و شجاعت لازم دارد. شجاعت ّالهی آشنا شده باشد؟ این، خیلی قو 5این مبارزه، بیشتر از شجاعت مبارزۀ با هر دشمن بیرونی است.
.1395/12/ . بیانات معظم له در مورخۀ 61 1 .1395/3/3 . بیانات در مراسم دانش آموختگی دانشجویان دانشگاه امام حسین؟ع؟، 2 .1394/8/3 . دیدار جمعی از خانواده های شهدای مدافع حرم، 3 .1379/8/ . دیدار جمعی از خانواده های شهدای استان مرکزی با رهبر انقلاب، 42 4 .1370/7/ . دیدار جمعی از ایثارگران و خانواده های شهدا ، 71 5
79 مکتب سلیمانی رهبرانقــاب در دیــدار بســیجیان ســه عنصــر اســاسی را بــرای حرکــت • موفق آن ها برمى شمارند که عبارتند از «بصیرت»، «اخاص» و «عمل به هنگام»؛ و ایشــان در ادامه شــرط رســیدن به این عناصر را جهاد با نفس مى دانند، «اگر بخواهیم این سه عنصر را تأمین کنیم، باید در درون خودمــان بــا خودمــان مجاهــدت کنیم؛ یعــنى جهــاد اکبر. جهــاد با نفس .1 تاشی است که امروز همۀ ما به آن احتیاج داریم هر کدام از ما در درون خودمان و از وجود خودمان شیطانی داریم• که همان «من» ماســت، همان منیت ماســت، همان خودخواهی ها و هوس هــا و هوســرانی های ماســت. چــه چیزی ما را از دســت این شــیطان نجــات خواهد داد؟ جز ارادۀ دیــنی و ایمان قوی و دلی که با ت و شجاعت ّ تزکیه و اخاق الهی آشــنا شــده باشد؟ این، خیلی قو لازم دارد. شــجاعت ایــن مبــارزه، بیشــتر از شــجاعت مبــارزۀ بــا هر هــای با دشمنــان بزرگ دشمــن بیــرونی اســت. آن هــایی کــه در مبارزه پیروز می شوند، کسانی را به خاک می نشانند و قدرت هایی را نابود 2 می کنند، گرفتاری بزرگشان در مبارزه با نفس خودشان است. تفاوت دیگر از لحاظ روشن نبودن صحنۀ درگیری است، «جهاد با• اف. در ّ نفس، جهاد در میدان های تیره [اســت]، نه میدان های شــف اف است. دشمن در آن سو است، خودی در این ّجنگ، میدان شف ســو. دشمن، شــناخته شده اســت؛ خودی هم شناخته شده است.
.1389/8/2 ، . بیانات در دیدار بسیجیان استان قم 1 .1370/7/ . دیدار جمعی از ایثارگران و خانواده های شهدا، 71 2
مکتب سلیمانی 80 ابــزار دشمن هم معلوم اســت؛ نقشــه دشمن هم قابل حدس اســت. آسان ترین جنگ با دشمن، آن جاست. نگویید آن جا جان در خطر است. در همه جهادها، جان در خطر است. وانگهی، جان همیشه عزیزترین چیزی نیســت که انسان می دهد. انسان هایی هستند که روزی صدر بار آرزوی مرگ می کنند. گذشته ایی وجود دارد، بالاتر از 1 جان. ِ دادن ِ گذشت جان. زحمت هایی وجود دارد، بالاتر از زحمت *اگر ملتی بخواهد راه عزت و شــرف را، راه خدا را، راه زندگی بهتر را، ی و معنوی را طی بکند، باید بر نفس ّ راه رســیدن به آرمان های ماد 2خود مسلط باشد. فرامــوش نمی کــم خاطرۀ جوان نوزده یا بیســت ســاله ای که بعد از • شــهادتش وصیت نامــۀ او را دیــدم. او نــوۀ یکی از علمــای معروف و معــروف، اهل ِ مراجــع تقلیــد زمــان خود بــود و آن مرجــع تقلید و عالم ســلوک و معرفت و توحید شمرده می شــد. وقتی وصیت نامۀ جوان را نوزده، بیست سالۀ دانشجو، ِ خواندم، این طور فهمیدم که این جوان در رســیدن به آن حالت حضور، کشــف و عروج معنوی و روحی - چیــزی کــه هــر ســالک و عارف و هر جویــای حقیقــتی، آرزوی آن را دارد - اگر از پدربزرگ مجتهد و عارف خود که شــاید شــصت، هفتاد 3.سال هم در آن راه زحمت کشیده بود، جلوتر نباشد، عقب تر نیست
.1377/7/) بیانات در مراسم صبحگاه لشکر سیدالشهداء؟ع؟، 6218 .1 .1370/7/ . دیدار جمعی از ایثارگران و خانواده های شهدا، 71 2 .1382/2/22 . بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی 3
81 مکتب سلیمانی قــدرت بــر گذشــت یــک چیــز عظیمــى اســت کــه همــه کــس ایــن • قــدرت را ندارنــد و بعــی هــم کمــى از آن را دارنــد. ایــن کســانى کــه قــدرت در آن هــا بــه حــدی م ىرســد کــه جــان خودشــان را حاضرنــد در راه خــدا قربــانى کننــد، یعــنى شــهداء، این هــا پــرواز م ىکننــد.
یــک جــوان شــانزده هفــده ســالۀ مجاهــد فی ســبیل الله در آن ســال های یــک برقی بــود کــه در تاریــخ زد و تمام شــد و آن ًاســتثنائی جنــگ واقعــا آثار عظیمى داشــت. یک جوان م ىنشســت یک وصیت م ىنوشــت کــه وقــى مــن ایــن وصیت نامه هــا را م ىدیدم مثــل اینكه یــک عارف بــزرگ آنرا نوشــته، گاهــى که ما ایــن کتاب ها و این نوشــته های بزرگ عرفــا را نــگاه م ىکــردیم رنــگ و بــوی ســخن ایــن شــهداء رنــگ و بوی ســخن آن عرفــای واصــل را داشــت، در حــالى که مــن یقــین دارم این ها اند و آن مطالــب را از زبــان هیچكــس اســم آن کتابهــا را هــم نشــنیده نشــنیدند، بلكــه جوشــش درون خــود اوســت و شــكوفايى آن گل وجود بــ نىآدم و آن حقیقــت انســانیت اســت که با ایثــار تحقق پیــدا م ىکند.
از ً مــن وقــى به این خاطــرات نگاه مى کردم، مى دیــدم از روزی که مثا تهران رفته و شروع به نوشن خاطرات کرده، اول یک آدم عادی است، منتها احساســات او را کشــیده به طرف جبهه و از خاطره اش مى شــود ً روز به شــب عملیات مانده ناگهان عوض شــده و اصا 20 ،10 فهمید در لحن کام، و نوشــن یک نوری و یک تپشی وجود دارد که این همان 1 ایثار است. یعنى خودش را آماده کرده و دارد مى رود جلو و م ى درخشد.
.1370 . بیانات در جلسه نهم تفسیر سوره بقره 1/8/ 1
مکتب سلیمانی 82 اگــر چــه در حــوادث انقــاب، شــگف ىهای بی نظیــر کــم نیســت و از • آغــاز نهضــت بــزرگ ملــت ایــران - کــه بــه انقــاب اســامى منتهــى شــد - تــا پیــروزی انقــاب و از پیــروزی انقــاب تــا امــروز، در طــول دوران مبــارزه و انقــاب، حــوادث شــگفت انگیز و بی نظیــر یكــى پــس از دیگــری چشــم و دل را بــه خــود متوجــه م ىکنــد؛ امــا در میــان ایــن حــوادث شــگفت انگیز، مســئلۀ شــهید یــک ویژگــى اســتثنائی دارد.
هر آنچه که مربوط به وجود نورانى شــهید اســت، شــگفى است. انگیزۀ او بــرای حرکــت به سمت جهاد - که در دنیای مادی و در میان این همه لله کنــد و به سمت ِ انگیــزۀ رنگارنــگ جــذاب، یک جــوانى برخیزد، قیام میــدان مجاهــدت حرکــت بكند - این خود یک شــگفى اســت؛ پس از آن، تاش او، در معرض خطر قرار دادن خود در میدان های نبرد، کارهای برجستۀ او در میدان ها، شجاعت ها و شهامت هائی که هر سطری از آن مى تواند یک سرمشق ماندگار و نورانى باشد هم یک شگفى است؛ و پس از آن رسیدن به شوق وافر و کنار رفن پرده ها و حجاب های مادی و دیدن چهرۀ معشــوق و محبوب - که در حرکات شــهدا، در حرف های شــهدا و در روزهای نزدیک به شــهادت، همیشه جلوه گر بود و نقل های فراوانى در این زمینه هســت - این هم یكى از شگفى هاست. در میان همین شهدای عزیز شما [شیرازی ها و فارسی ها]، در یک وصیت نامه ای خواندم که شــهید مى گوید: من بیقرارم، بیقرارم! آتشی در دل من است که مرا بیتاب کرده اســت؛ به هیچ چیز دیگر آرامش پیدا نمى کنم مگر به عزیز! این سخن یک جوان است! این همان ِلقاء تو؛ ای خدای محبوب
83 مکتب سلیمانی چیزی اســت که یک ســالک و یک عارف، بعد از سال ها مجاهدت و سال ها ریاضت ممكن است به آن جا برسد؛ اما یک جوان نوخاسته، در میدان نبرد و در میدان جهاد آن چنان مشمول تفضل الهى قرار مى گیرد کــه ایــن ره صد ســاله را یكشــبه م ىپیماید و این احســاس بیقــراری و شــوق، از ســوی پروردگار پاســخ مناســب م ىیابد. خود این شــوق هم لطــف خــدا و جاذبــۀ حضــرت حق متعــال اســت. این شــگفى بزرگى 1است.
.1387/2/. بخشی از بیانات معظم له در مورخۀ 311